مسابقه کتابخوانی خطبه غدیر در مسجد النبی (ص) امیر آباد شمالی برگزار میشود.
کلیه علاقمندانی که قصد شرکت در این مسابقه رادارندمی توانند با مطالعه خطبه غدیر از کتاب غدیر در پرتو کتاب و سنت که متن آن در ذیل آمده وپاسخ به سوالات مندرج درهمین بخش در این مسابقه شرکت نمایند.
خواهشمند است پاسخنامه خود را با ذکر نام وشماره تماس خود به واحد فرهنگی مسجد النبی تحویل فرمائید.
* مقدمه
از شواهد قطعی بر امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام کـه در قـرآن و روایـات بـر آن تأکیـد شـده اسـت، واقعـه غـدیرخم میباشد. در این باره آیاتی در سوره مائده وجود دارد که به عقیده مفسران شیعه و نیز بسیاري از مفسران اهل سـنّت تطبیقـی جز با ولایت و امامت علی علیه السلام ندارد. همچنین در تفسیر این آیات، روایاتی در کتـب حـدیث و تفسـیر شـیعه و سـنّی وارد شده که خلافت بلافصل علی علیه السلام را قطعی و مسلّم میکند؛ به گونهاي کـه بـراي ح قیقـت طلبـان تردیـدي دراولویت علی علیه السلام نسبت به دیگران در تصدي مقام خلافت باقی نمیگذارد. در ایـن کتـاب بـر آنـیم کـه بـا تکیـه بـرشواهد قرآنی و روایی به بررسی واقعه غدیرخم پرداخته و امامت علی علیه السلام را از این منظر مبـرهن سـازیم . قابـل ذکـراست که این اثر نخستین بار با عنوان «غدیر در آینه قرآن و روایات» وحجمی مختصر به وسیله انتشارات نبأ چاپ شده و بـهعلّت استقبال علاقمندان، به دفعات منتشر گردید. و علاوه بر زبان فارسی متن آن به زبان انگلسی نیز ترجمـه شـد . و اینـک به همت معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظّم رهبري با تجدید نظر کلّی در مباحث کتاب به ویژه تقویت اسـناد مطالـب و روایات و افزودن مطالبی نو به مباحث پیشین و نیز اصلاح ساختار کتاب، به شکل کنونی ارائه میگـردد .
زمینه هاي تاریخی واقعه غدیر
با حلول ماه ذيالقعده سال دهم هجري، رسول گرامی اسلام صلی االله علیه و آله تصمیم خود را جهـت زیـارت خانـه خـدا واداي فریضه حج با مسلمانان در میان نهاد. این خبر به سرعت در شهر مدینه و اطراف آن منتشر گردیـد و عـلاوه بـر آن بـه گوش مسلمانان دیگر که در نقاط مختلف عربستان زندگی میکردند رسید، به طوري که در اندك زمـان هـزاران نفـر بـراي برگزاري فریضه حج در کنار رسول خدا صلی االله علیه و آله حاضر شدند.
در بیست و پنجم ذي القعده کاروان رسول خدا صلی االله علیه و آله با شمار زیادي از مسلمانان( مسلم در حدیثی از قـول جـابربن عبداللَّه انصاري درباره حج رسولخدا صلی االله علیه و آله در سال دهم آورده است: «ثم أذّن فـی النـاس فـی العاشـرة؛ انّ رسول اللَّه صلی االله علیه و آله حاج .فقدم المدینۀ بشر کثیر. کلّهم یلتمس أن یأتم برسول اللَّـه ویعمـل مثـل عملـه .» (نـک :صحیح مسلم، ج 2 ،ص 886 :باب حجۀ النبی صلی االله علیه و آله ونیز بنگرید به سنن ابـن ماجـه، ج 2 ،ص 1022 -1026
تاریخ الطبري، ج 3 ،ص 148 ( که مورخان تعداد آنها را تا صدهزار نفر و یا اندکی بیشتر ذکر کـرده انـد، از مدینـه بـه قصـدمکه خارج گردید. این عده غیر از کسانی بودند که از نقاط دیگر عربستان از جمله ساکنان مکه و آبـادي هـاي اطـراف آن بـه حج گزاران ملحق شدند.
شیخ مفید در کتاب الارشاد آورده است:
پس از برخورد رسول خدا صلی االله علیه و آله با مسیحیان نجران و جریان مباهله، حجۀالوداع به وقوع پیوسـت . انـدکی قبـل از این پیشامد، پیامبر صلی االله علیه و آله علی علیه السلام را به یمن فرستاد تا خمس گنجینههـا و معـادن را از اهـالی آنجـابگیرد و آنچه را که مسیحیان نجران- از حلّه و پول- متعهد شده بودند، دریافت کند. حضرت علـی علیـه السـلام بـه محـل مأموریت خود عزیمت کرد.
رسول خدا صلی االله علیه و آله به کس دیگري غیر از علی علیه السلام در این کار اعتماد نکرد و در میان مردم هیچکـس را
شایسته این کار ندید. حضرتش علی علیه السلام را به عنوان نایـب خـود بـه ایـن سـفر گسـیل داشـت، زیـرا دربـاره انجـام مأموریتی که بر عهدهاش گذاشته بود، آسوده خاطر بود.
در همین ایام رسول خدا صلی االله علیه و آله آهنگ حج نمود و پس از آنکه جمعیت زیادي از مدینه و اطـراف آن بـا پیـامبرصلی االله علیه و آله همراه شدند، آن حضرت در بیست و پنجم ذي القعده از مدینه خارج گردید. همزمـان بـا آن، رسـول خـداصلی االله علیه و آله نامهاي به علی علیه السلام که در یمن به سر میبرد فرستاد و به آن حضرت سفارش فرمود کـه از یمـن به مکه آید، اما در مورد نوع حج خود و چگونگی نیت آن مطلبی براي علی علیه السلام مرقوم نفرمود.
به هر حال، رسول خدا صلی االله علیه و آله در جمع مسلمانان به سوي مکه به راه افتاد و حضرت علـی علیـه السـلام نیـز بـاسپاهی که همراهش بودند، از یمن به سمت مکه حرکت نمود.
حضرتش با نزدیک شدن به مکه، سپاه را به شخصی سپرد و خود جهت دیدار پیامبر صلی االله علیـه و آلـه بـه سـرعت روانـهگشت به طوري که موفق شد قبل از ورود به مکه رسول خدا صلی االله علیه و آله را ملاقات کند و درباره سفر خود و حلّـه هـا و هدایایی که آورده بود گزارشی تقدیم نماید. رسول خدا صلی االله علیه و آلـه ضـمن اظهـار خرسـندي از دیـدار علـی علیـه السلام از او سؤال کرد که: اي علی، به چه نیتی احرام بستی؟ علی علیه السلام عرض کرد: اي رسول خدا صـلی االله علیـه وآله شما براي من ننوشته بودید که خود به چه نیتی احرام خواهید بست، من به نیت شـما آگـاه نبـودم، از ایـن رو بـه هنگـام احرام و تلبیه نیتم را به نیت شما پیوند زدم و عرضه داشتم: بار خدایا، من به همان نیتی احرام میبندم کـه رسـول تـو بسـته است (در خصوص وحدت نیت علی علیه السلام با پیامبر صلی االله علیه و آله در حجۀالوداع بنگرید بـه صـحیح بخـاري، ج 2 ،ص 650 ،الکافی، ج 4 ،ص 246 ،تاریخ طبري، ج 3 ،ص 149؛ طبق پارهاي از روایات، پیامبر صلی االله علیـه و آلـه از مدینـه صد شتر به همراه آورد که از این تعداد 34 رأس را به نیت علی علیه السلام و 66 رأس را به نیت خود آورده بود. بنگریـد بـه من لا یحضره الفقیه، ج 2 ،ص 153 .سنن النبی، ج 8 ،ص 59 ،وسائل الشیعۀ، ج 8 ،ص 164 ،تاریخ طبـري، ج 3 ،ص 149سیره ابن هشام، ج 4 ،ص 249( و سی و چهار شتر نیز براي قربانی باخود آوردهام. رسول خدا صـلی االله علیـه و آلـه فرمـود :
اللَّه اکبر! من شصت و شش شتر براي قربانی آوردهام. تو در حج و مناسک و انجام قربانی با مـن شـریک هسـتی . اکنـون بـراحرام خود باش و به سوي لشکر باز گرد و آنان را سریعاً بیاور تا در مکه به هم ملحق گردیم.
رسول خدا صلی االله علیه و آله جهت انجام مناسک حج چند روزي در مکه به سر برد. آنحضرت در روز عرفه- و بـه روایتـی
در روز عید- خطبهاي در جمع مسلمانان ایراد فرمود که در آن همگان را به رعایت تقواي الهی، تعهد به ارزشهـاي ا خلاقـی
و مراعات حقوق یکدیگر سفارش نمود (جهت اطلاع از این خطبه بنگرید به صحیح مسلم، ج 2 ،ص 889 -890 و سنن ابنماجه، ج 2 ،ص 1015 و 1016 ،تاریخ طبري، ج 3 ،ص 150 -152 .السیرةالنبویۀ معـروف بـه سـیره ابـن هشـام، ج 4 ،ص250( سپس تصمیم گرفت مکه را به قصد مدینه ترك گوید. فرمان حرکت صادر گردید و بار دیگـر خیـل عظـیم مـردم بـه همراهی پیامبر خود مکه را به قصد مدینه پشت سر گذاشتند. هنگامی که این کاروان عظیم به نزدیـک جحفـه رسـید، امـین وحی الهی در نقطهاي به نام غدیرخم فرود آمد و این آیه را به رسول خدا صلی االله علیه و آله نازل کرد که:
یا أَیها الرَّسولُ بلِّغْ ما أُنزِلَ إِلَیک منْ ربک وإِنْ لَم تَفْعلْ فَما بلَّغْـت رِسـالَتَه واللَّـه یعصـمک مـنَ النَّـاسِ إِنَاللَّـه لَایهـدي الْقَـوم الْکَافرِینَ . (المائده: آیه 67 (یعنی: اي پیامبر! آنچه را از سوي پروردگارت نازل شده است، به مردم برسان. و اگر چنین نکنی، رسالت او را انجـام نـداده اي.
و خداوند تو را از (خطرهاي احتمالی) مردم حفظ میکند. خداوند جمعیت کافران را هدایت نخواهد کرد.
با نزول این آیه پیامبر صلی االله علیه و آله دستور داد که کاروان از حرکت باز ماند و با این فرمان، مسلمانان کسـانی را کـه درپیشاپیش قافله در حرکت بودند، به بازگشت دعوت کردند و کسانی که در عقب بودند نیز بـه تـدریج، بـه دیگـران پیوسـتند .هنگام ظهر فرا رسیده بود و هوا به شدت گرم بود؛ به طوري که مردم قسمتی از عباي خود را بر سر و قسـمتی دیگـر را بـه زیر پا افکندند. وقت نماز فرا رسید و پیامبر صلی االله علیه و آله به آنان اطلاع داد که همـه بایـد بـراي شـنیدن پیـام تـازه اي آماده شوند. در اینجا مسلمانان منبري از جهاز شتران ترتیب دادند و رسولخدا صلی االله علیه و آله بر بالايآن قـرار گرفـت وامیرالمؤمنین علیه السلام را نیز پیش خواند. او نیز بر آنها بالا رفت تا در طـرف راسـت آن حضـرت ایسـتاد . سـپس خطبـه اي براي مردم خواند(ارشاد شیخ مفید، ج 1 ،ص 235 -237 ،با اندکی تلخیص. و نیز بنگرید به: اعلام الوري، ج 1 ،صص 259-263؛ سیرة المصطفی، ص 693 :مبحث غدیرخم )
خطبه پیامبر (ص) در غدیر خم علامه امینی در کتاب «الغدیر» با استفاده از مدارك معتبر، خطبه پیامبر صلی االله علیـه و آلـه را در غـدیرخم چنـین گـزارش کرده است:
حمد و ثنا مخصوص خداست. از او یاري میطلبیم. و به او ایمان داریم. و بر او توکل میکنیم و از بـدي هـا و اعمـال نـارواي خود به او پناه میبریم. گمراهان را جز او راهنمایی نیست. و هر کس را که هدایت کرد، گمراه کنندهاي براي او نخواهد بـود .
گـــواهی مـــیدهـــم کـــه معبـــودي جـــز او نیســـت و محمـــد صـــلی االله علیـــه و آلـــه بنـــده و پیـــامبر اوســـت .
هان اي مردم! نزدیک است که دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. من مسئولم و شما نیز مسئولید، اینـک اندیشـه و گفتار شما درباره من چیست؟ در این هنگام مردم گفتند: گواهی میدهیم کـه تـو رسـالت خـود را انجـام دادي و بـراي مـا کوشش نمودي. خداوند تو را پاداش نیک دهد...
رسول خدا صلی االله علیه و آله پس از اندکی فرمود: همانا من در انتقال به سراي دیگر بر شما سبقت خـواهم گرفـت، امـا دوچیـــز گرانمایـــه در میـــان شـــما مـــی گـــذارم. بیندیشـــید کـــه بـــا ایـــن دو چیـــز چگونـــه رفتـــار مـــی نماییـــد.
در اینجا یک نفر از میان جمعیت گفت: یا رسول اللَّه، منظور از آن دو چیز گرانبها و ارجمند چیست؟
رسول اسلام صلی االله علیه و آله فرمود: یکی کتاب خدا که بزرگتر است و وسیله ارتباط شما با خداوند است و آن دیگـر کـه کوچکتر است، عترت و اهل بیت من است. و خداوند به من خبر داده است که این دو از هم جدا نمیشوند تا در کنـار حـوض بر من وارد شوند. هان اي مردم! از آن دو پیشی نگیرید و از پیروي از هر دو کوتاهی نکنید که هـلاك خواهیـد شـد . در ایـن هنگام پیامبر صلی االله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و بالا برد به طوري کـه زیـر بغـل هـر دو نمایـان گردیـد .
پیامبر صلی االله علیه و آله مسلمانان را به این صورت مورد خطاب قرار داد که:
ایهاالنّاس! من اولی النّاس بالمؤمنین من انفسهم؟
یعنی: اي مردم چه کسی از مردم به مؤمنان از خود آنها سزاوارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. پیامبر صلی االله علیـه
و آله فرمود: همانا خداوند مولاي من و من مولاي مؤمنـان هسـتم و مـن بـر آنـان از خودشـان سـزاوارترم . سـپس فرمـود :
مــن کنــت مــولاه فهــذا علــی مــو لاه، اللهــم وال مــن والاه و عــاد مــن عــاداه وانصــر مــن نصــره واخــذل مــن خذلــه .
یعنی: هر کس که من مولاي اویم، علی مولاي اوسـت .خداونـدا، دوسـتان او را دوسـت بـدار و دشـمنان او را دشـمن بـدار .
محبـوب بـدار آن کـس را کـه او را محبـوب دارد و مبغـوض دار آن کـس کـه او را مبغـوض دارد. یـارانش را یـاري کـن و
واگذارندگان او را واگذار.
سپس فرمود:الا فلیبلّغ الشاهد الغائب. یعنی: آگاه باشید حاضران بایستی این امر را به غایبان برسانند.
هنوز جمعیت پراکنده نشده بودند که بار دیگر جبرئیل نازل گشت و این آیه را بر پیامبر صلی االله علیـه و آلـه فـرود آورد کـه :
الْیوم أَکْملْت لَکُم دینَکُم وأَتْممت علَیکُم نعمتی ورضیت لَکُم الْإِسلَام دیناً . (المائده: آیه 3 (
امروز آیین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما برایتان پسندیدم.
پیامبر اسلام صلی االله علیه و آله با نزول این آیه فرمود: «اللَّهاکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودي خدا به رسالت مـن و ولایت علی بعد از من .
در این هنگام مردم نزدیک شدند و به علی علیه السلام به جهت این مقام و منزلت تهنیت گفتند. از جمله کسانی که قبـل ازدیگران به علی علیه السلام تبریک گفتند ابوبکر و عمر بودند که گفتند: گوارا باد تـو را اي پسـر ابوطالـب کـه مـولاي مـا ومولاي هر مرد و زن مؤمنی گشتی!
سپس حسان بن ثابت از پیامبر صلی االله علیه و آله اجازه خواست که در این باره شعري بگوید. پیامبر صلی االله علیه و آلـه بـه او اجازه فرمود و او اشعاري سرود که ترجمه قسمتی از آن به شرح زیر است:
پیامبر صلی االله علیه و آله به آنان در روز غدیر ندا داد. و چه سزاست نداي پیامبر صلی االله علیه و آله را شنیدن.
فرمود: مولاي شما و پیامبر شما چه کسی است؟ و آنها بدون چشمپوشی و اغماض گفتند که:
خداي تو مولاي ماست و تو پیامبر مایی. و ما از پذیرش ولایت تو سرپیچی نخواهیم کرد.
پیامبر صلی االله علیه و آله به علی فرمود: برخیز؛ زیرا من تو را بعد از خودم امام و رهبر انتخاب کردهام.
و سپس فرمود: هر کس که من مولا و رهبر اویم، این مرد مولا و رهبر اوست، شما هم از سـر صـد ق و راسـتی از او پیـروي کنید.
در این هنگام پیامبر صلی االله علیه و آله عرض کرد: بار خدایا، دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار...
پس از آنکه حسانبن ثابت شعر خود را سرود، رسول خدا صلی االله علیه و آله جمله معروف خود را دربـاره حسـان بـه زبـان
آورد که: «تا وقتی که با زبان خود ما را یاري میکنی روحالقدس موید تو است. (براي اطلاع بیشـتر از اصـل واقعـه غـدیر در
تاریخ اسلام و نیز اطلاع از خطابه رسول خدا صلی االله علیه و آله در آن روز- به اجمال یا تفصیل- بنگریـد بـه مسـند احمـد
بن حنبل احادیـث بـه رقـم هـاي 641 ،950 ،961 ،964 ،19494 ،18671 ،خصـائص نسـایی، ص 26 ،و 117 احادیـث بـه
رقمهاي 9 و 79 ،مستدرك حاکم، ج 3 ،ص 323 ،تاریخ یعقوبی، ج 2 ،ص 101 اسدالغابه ابـن اثیـر جـزري، ج 3 ،ص 605 ،
تفسیر قمی، ج 1 ،ص 174 -175 ،ارشاد مفید، ج 1 ،ص 235 -242 ،سیرة المصطفی، ص 693 به نقل از مصـادر گونـاگو ن
اهل سنّت، تفسیر صافی، ج 2 ،ص 447 -466 به نقل از الاحتجاج والغدیر، ج 1 ،ص 31 -34 با ترجمه فارسی )
پس از پایان مراسم تعیین جانشین در سرزمین غدیرخم، مسلمانان برخاستند و هر گروه و دستهاي به جانـب مقصـدي روانـه
گشت. پیامبر صلی االله علیه و آله و عده زیادي که از مدینه به همراه آن حضرت آمده بودند نیز راه مدینه را در پـیش گرفتنـدبه طوري که هنوز سال دهم به پایان نرسیده بود وارد مدینه شدند. و چندي بعد رسول خدا صـلی االله علیـه و آلـه بـه بسـتر بیماري افتاد که به رحلت آن سرور انجامید، در صورتی که اندکی قبل از آن تکلیف جانشین و رهبريِ پـس از خـود را تعیـین کرده بود.
بررسیهایی درباره واقعه غدیر خم
1 -جایگاه واقعه غدیر در منابع اسلامی :
آنچه در ماجراي غدیرخم قابل توجه است، نزول دو آیه از قرآن کریم درباره این واقعـه بـزرگ اسـت . ایـن آیـات، آیـه 67 ازسوره مائده معروف به «آیه تبلیغ» و آیه سوم از همین سوره معروف به «آیه اکمال» است. بـا توجـه بـه ایـن دو آیـه، بحـثغدیر وارد حوزه تفسیر شده و توجیهات مختلفی را از سوي مفسران شیعه و سنّی به وجود آورده اسـت . عـلاوه بـر آن، واقعـهغدیر عرصه منابع حدیثی، تاریخی، کلامی و حتی ادبی را در نوردیده و جایگاه وسیعی را در این منابع به خود اختصـاص داده است.
مطابق تحقیقات علامه امینی، 110 نفر در طبقه اصحاب پیامبر صلی االله علیه و آله (الغـدیر، ج 1 ،ص 40 -112( و 84 نفـردر طبقه تابعین (الغدیر، ج 1 ،ص 113 -128 ( که شاگردان صحابه بودهاند- به نقل این واقعه پرداختـه انـد . و عـلاوه بـر آن360 تن از دانشمندان اسـلامی در قـرن هـاي مختلـف واقعـه غـدیر را بـه شـکل مفصـل یـا مختصـر در کتـاب هـاي خـودآورده اند.(لغدیر، ج 1 ،صص 129 -240 (
طبقه دیگري که به این رویداد تاریخی توجه کردهانـد، شـعرا و نویسـندگان بـوده انـد کـه در هـر عصـر و زمـان بـا الهـام ازاین واقعه، زیباترین قطعههاي ادبی و قصاید خود را سروده و آنها را بـه ارمغـان تـاریخ گذاشـته انـد . و مرحـوم علّامـه امینـیدرمجلّدات مختلف الغدیر به تناسب هر قرن نمونههایی از اشعار و قصائد غدیریهسرایان را آورده است. از این جهت مـی تـوان گفت: کمتر واقعه تاریخی در جهان بسـان رویـداد «غـدیر » مـورد توجـه طبقـات مختلـف از محـدث و مفسـر و از مـتکلّم وفیلسوف، از خطیب و شاعر و از مورخ و سیرهنویس قرار گرفته و این اندازه به آن عنایت شده است.
چنانکه گذشت یکی از علل ابدیت و جاودانی بودن این حدیث، نزول دو آیه از آیات قـرآن پیرامـون ایـن واقعـه اسـت . و تـاروزي که قرآن ابدي و جاودانی است، واقعه غدیر نیز ابدي بوده و از خاطرهها محو نخواهد شـد (فرازهـایی از تـاریخ اسـلام،ص 514( دلیل دیگر در زنده بودن این واقعه تاریخی، بزرگداشت سالروز این واقعه به عنوان یکـی از اعیـاد اسـلامی در بـین مسلمانان است. بسیاري از دانشمندان اسلامی از جمله ابنخلکان در «وفیات الاعیان» و ابوریحان بیرونـی در «آثـار الباقیـه »عید غدیر را از جمله عیدهایی بر شمردهاند که همه مسلمانان بر پا میداشتند و جشن میگرفتند (فرازهایی از تـاریخ اسـلام،ص 515 .(
علاوه بر کسانی که در منابع حدیثی، تفسیري، تاریخی و کلامی به بحـث دربـاره واقعـه غـدیر پرداختـه انـد، تعـداد 26 نفـر ازدانشمندان اسلامی کتب مستقلی در این باره تألیف کردهاند که نام آنها و خصوصیات آثارشان در جلد نخست کتـاب الغـدیر آمده است. نخستین کتاب از این مجموعه کتاب «الولایۀ فی طریق حدیث الغدیر» متعلّق به ابـوجعفر محمـد بـن جریـر بـن یزید خالد طبري آملی (م 310 (بوده که در آن حدیث غدیر را از هفتاد و چند طریق در کتاب خود نقل کرده اسـت .امـا بـدون تردید جامعترین اثري که درباره واقعه غدیرخم تألیف شده، کتاب «الغدیر» است که به قلـم محقـق بـزرگ شـیعه آیـت اللَّـه عبدالحسین امینی نگارش یافته است؛ به طوري که مطالعـه ایـن کتـاب و تأمـل در مباحـث گونـاگون آن حجـت را بـر هـرخوانندهاي در موضوع ولایت و جانشینی علی علیه السلام تمام میکند.
2 -بازتاب واقعه غدیر در تفاسیر قرآن
اشاره مفسران شیعه در ذیل تفسیر آیات «تبلیغ» و «اکمال دین» این دو آیه را با امامت علی علیه السلام منطبق دانسته و در ایـن خصوص مباحث متنوعی را درج کردهاند. در این مباحث هم به روایاتی کـه از ناحیـه پیـامبر صـلی االله علیـه و آلـه و امامـان مذهب ازطریق فریقین وارد شده، استناده شده است و هم به شیوه کلامی استدلالهایی در اثبات امامت علـی علیـه السـلام آورده شده است، به طوري که ارتباط هر دو آیه با امامت علی علیه السلام مبرهن میشود.
به عنوان مثال در تفسیر عیاشی که از قدیمیترین تفاسیر شیعه بوده و رنگ روایی دارد چندین روایت در ارتباط آیات تبلیـغ واکمال دین با ولایت و رهبري علی علیه السلام نقل شده است. از جمله در یکی از این روایات از قول ابـن عبـاس و جـابربعبداللَّه انصاري آمده است که:
خداوند به پیامبر صلی االله علیه و آله فرمان داده بود که علی علیه السلام را به جانشینی خود منصوب و مـردم را از ولایـت اوباخبر سازد، اما پیامبر صلی االله علیه و آله نگران بود که مردم بگویند او از پسر عموي خود حمایت کرده و در نتیجـه سـر بـه طغیان گذارند؛ تا آنکه خداوند آیه: «یا أَیها الرَّسولُ بلِّغْ ما أُنزِلَ إِلَیک منْ ربک وإِنْ لَم تَفْعلْ فَما بلَّغْت رِسالَتَه واللَّـه یعصـم کنَ النَّاسِ ...» را نازل ساخت و پس از آن پیامبر صلی االله علیه و آله در روز غدیر خـم ولایـت علـی علیـه السـلام را اعـلام فرمود(تفسیر عیاشی، ج 1 ،ص 360 . (
مفسر بزرگ اسلام مرحوم طبرسی پس از نقل همین روایت در تفسیر مجمعالبیان مینویسد: «این روایت را به همین شـکل حاکم ابوالقاسم حسکانی در کتاب«شواهدالتنزیل» ذکر کرده است. و علاوه بـر آن ثعلبـی در تفسـیر خـود ایـن حـدیث را بـاسندي که به ابنعباس میرسد، آورده است(مجمع البیان، ج 3 ،ص 344 و نیز نک: شواهد التنزیل، ج 1 ،ص 187 -193 درروایات مختلف).
طبرسی سپس میافزاید: «روایات وارده درباره حدیث غدیر از امام باقر و امام صادق علیهما السـلام در حـد شـهرت (وتـواتر ) است و حاصل این روایات آنکه: رسول خدا صلی االله علیه و آله نگران بود کـه اعـلام جانشـینی علـی علیـه السـلام بـراي عدهاي از اصحاب امري سنگین و غیر قابل تحمل باشد؛ تا آنکه خداوند این آیه (آیه تبلیغ) را نـازل سـاخت و در آن رسـول خود را ترغیب و دلگرم ساخت که به این کار اقدام کند. بنابراین مفهوم آیه چنین میشود که: اگر تبلیغ آنچـه را بـر تـو نـازل شده ترك کنی و آن را پنهان بداري، گویی- از جهت مستحق عقوبت و مجازات شدن- چیـزي از پیـام هـاي پروردگـارت رانرسانده باشی(مجمع البیان: ج 3 ،ص 344 .(
پس از آنکه رسول خدا صلی االله علیه و آله رسالت خود را در معرفی علی علیه السلام به جانشینی خود بـه پایـان بـرد آیـه :
«الْیوم أَکْملْت لَکُم دینَکُم و أَتْممت علَیکُم نعمتی و رضیت لَکُم اْلإِسلام دیناً « (المائه: آیه 3 ( نازل گردید. عیاشی در ذیـلهمین آیه روایتی ازامام باقر علیه السلام نقل کرده است که در آن به زراره فرمود:
آخرین فریضه و امر واجبی که خداوند نازل کرد ولایت علیبن ابیطالب علیه السلام بود. و سپس این آیه نازل گشت که:
الْیوم أَکْملْت لَکُم دینَکُم .
و بعد از این موضوع خداوند فریضهاي نازل نکرد تا آنکه رسول خدا صلی االله علیه و آله از دنیا برفـت (تفسـیر عیاشـی، ج 1 ،ص 321 . (طبرسی نیز به نقل از منابع اهل سنت همین مطلب را از قول ابوسعید خُدري نقل کرده و به دنبـال آن افـزوده اسـت کـه بـانزول آیه اکمال، رسول خدا صلی االله علیه و آله فرمود:
اللَّهاکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمۀ و رضا الرّب برسالتی و ولایۀ علی بن ابیطالب مـن بعـدي (مجمـع البیـان، ج 3 ،ص. ( 246نکات مهم و قابل توجه در تفسیر آیه تبلیغ به عقیده مفسران شیعه ( براي اطلاع بیشتر از این نکات بنگرید به: مجمع البیـان، ج 3 ،ص 344 ،جوامـع الجـامع، ج 1 ،ص350 ،تفسیر المیزان، ج 6 ،صص 42 -52؛ التفسیر الکاشف، ج 3 ،ص 96 -99؛ پیام قرآن، ج 9 ،ص 190 ،تفسیر هدایت، ج2 ،ص 367 -369؛ بررسی شخصیت اهل بیت علیهم السلام در قرآن، ص 131(در آیه تبلیغ نکـات مهمـی وجـود دارد کـه ارتبـاط ایـن آیـه را بـا موضــوع جانشـینی علـی علیـه الســلام قطعـی و مسـلم مـی کنــد. برخـیازایـننکـات عبارتنــد از:
الف- در آیه تبلیغ به مسأله مهمی اشاره شده است که اگر پیامبر صلی االله علیه و آله آن را به گـوش مـردم نرسـاند، رسـالت پروردگار را ابلاغ نکرده است(التفسیر الکاشف، ج 1 ،ص 96 .( و به عبارت دیگر ایـن مسـأله چیـزي معـادل اصـل نبـوت ورسالت پیامبر صلی االله علیه و آله بوده است که در صورت عدم ابلاغ آن اصل رسالت ناقص میشـده اسـت .( همـان، ج 1 ،ص 97 ،جوامع الجامع، ج 1 ،ص 350 ( چرا که میفرماید: «وإِنْ لَم تَفْعلْ فَما بلَّغْت رِسالَتَه .«
یعنی: اگر این کار را نکنی رسالت او را ادا نکردهاي.
ب- این مسأله چیزي از قبیل نماز، روزه، حج و سایر عبادات اسلامی و یا اعتقادات دینی مثل توحید و معاد نبوده اسـت . زیـراآیه تبلیغ در سوره مائده قرار دارد و سوره مائده در شمار آخرین سورههایی است که بر رسول خدا صلی االله علیـه و آلـه نـازل گردید و حتی طبق برخی از روایاتی که در تفاسیر شیعه و سنّی آمده است، آخرین سورهاي است که بر پیامبر صـلی االله علیـه و آله نازل شد (از جمله بنگرید به تفسیر تبیان شیخ طوسـی، ج 1 ،ص 413؛ تفسـیرالقرآن العظـیم، ج 2 ،ص 81( و تـا ایـن تاریخ براي مردم علاوه بر معرفی اصول اعتقادي مانند توحید، نبوت و معاد، تمام احکام عبادي و مسـائل حـلال و حـرام نیـزنازل شده و به مردم ابلاغ گردیده بود. بهطوري که بعدها عایشه در حدیثی خطاب به مسروق گفت: «اگر کسی براي تو نقـل کندکه محمد صلی االله علیه و آله حکمی از آنچه خدا بر او نازل کرده است را کتمان ساخته، او دروغ گفتـه اسـت .» (تفسـیرالقرآن العظیم، ج 2 ،ص 80 (
ج- مسأله مورد نظر در آیه تبلیغ، مسألهاي خطیر بوده است؛ بهگونهاي کـه رسـول خـدا صـلی االله علیـه و آلـه در ابـلاغ آن واهمه داشت و نگرانیها و ملاحظاتی را مد نظر قرار داده بود. لذا خداوند با پیـام : «... واللَّـه یعصمک مـنَ النَّـاسِ »، حمایـت خــود را از پیــامبر صــلی االله علیــه و آلــه اعــلام نمــود و در ابــلاغ آن مســأله از ســوي حضــرتش دســتور قطعــی داد .
د- کسانی که رسول خدا صلی االله علیه و آله نگران مخالفت و احتمالًا شورش آنها بوده اسـت، مشـرکان قـریش نبـوده انـد .چرا که در این زمان، پیامبر صلی االله علیه و آله بر جزیرةالعرب سیطره داشت و با برچیده شـدن بـت پرسـتی در سـال هشـتم هجري، دیگر اثري از نفوذ و قدرت مشرکان بر جاي نمانده بود. و نیز آنان، مخالفان پیامبر صلی االله علیه و آله از اهل کتـاب نبوده اند. چرا که در پایان عمر رسول خـدا صـلی االله علیـه و آلـه اهـل کتـاب نیـز قـدرت و نفـوذي در عربسـتان نداشـتند؛به خصوص که یهودیان در نبردهاي مختلف خود با مسلمانان قلع و قمع شدند و نفوذ آنها از عربستان برچیده شـد . (در ایـن باره در مباحث بعد بحث بیشتري از نظر خواهد گذشت)
بنابراین مصداق «ناس» در عبارت قرآنی: «واللَّه یعصمک منْ النَّاسِ»، کسانی جز منافقان درون جامعه اسلامی نبـوده انـد کـه با حساسیت فراوان تحولات اجتماعی را دنبال کرده و نگران رهبري جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر صلی االله علیه و آلـه بوده اند و پیامبر اسلام صلی االله علیه و آله در معرفی علی علیه السلام به جانشینی خود، بهطوري که خواهد آمـد از مخالفـت گروه دیگري غیر از آنان واهمه نداشته است.
ه- با توجه به نکات فوق روشن میشود که تنها مسأله مهم که ابلاغ آن تا آن زمـان بـه صـورت همگـانی و علنـی صـورت
نگرفته بود، مسأله ولایت و رهبري امت اسلامی پس از رحلت پیامبر اکرم صلی االله علیه و آلـه و معرفـی مصـداق آن یعنـی
علی علیه السلام بوده است که حساسترین قضیه در آن شرایط بود.
و از آنجا که امامت و رهبري، اصلی در طول نبوت و رسالت به شمار میرود، خداي متعال به رسـول خـود صـلی االله علیـه و
آله اخطار نمود که:«وإِنْ لَم تَفْعلْ فَما بلَّغْت رِسالَتَه واللَّه یعصمک منَ النَّاسِ».
و پیامبر گرامی صلی االله علیه و آله با مقدمههاي مناسبی که در حدیث غدیر وجود دارد- مثل: «ایها النّاس مـن اولـی النـاس بالمؤمنین من انفسهم(صورتهاي گوناگون این حدیث را بنگرید در: مسند احمدبن حنبلبـه رقـم هـاي 641 ،950 ،964 و .. مستدرك حاکم، ج 3 ،ص 323 ،خصائص نسایی به رقمهاي 9 و 79 ،اسد الغابۀ، ج 3 ،ص 605 و .. )به انجام رسـالت الهـیخود مبادرت ورزید.
و- و آخرین نکتـه آن کـه : بـه تناسـب آیـه تبلیـغ کـه در آن خداونـد مـی فرمایـد : «وإِنْ لَـم تَفْعـلْ فَمـا بلَّغْـت رِسـالَتَه.« ...پس از آنکه رسول خدا صلی االله علیه و آله علی علیه السلام را به جانشینی خـود معرفـی نمـود، آیـه : «الْیـوم أَکْملْـت لَکُـم دینَکُم و أَتْممت علَیکُم نعمتی و رضیت لَکُم اْلإِسلام دیناً»، نازل گردید که نشان میدهد پیامبر صلی االله علیـه و آلـه بـدون واهمه به ابلاغ اوامر الهی اقدام نمود و با ابلاغ آخرین فریضه الهی مسأله کمـال دیـن و تمـام شـدن نعمـت هـاي الهـی بـه مسلمانان در همان حیات پیامبر صلی االله علیه و آله تحقق یافت.(امام باقر علیه السلام میفرماید: فرائض الهی یکـی پـس ازدیگري نازلمیشد و آخرین فریضه، امر ولایت بود که خداوند درباره آن نازل فرمود: «الْیـوم أَکْملْـت لکُـم دیـنَکُم وأَتْممـت علَیکُم نعمتی». امام علیه السلام سپس اضافه کرد: در واقع خداوند میفرمایـد : بعـد از ایـن، واجـب و فریضـه دیگـري نـازل نخواهم کرد چون (نزول) واجبات را براي شما کامل ساختیم. بنگریـد بـه الکـافی، ج 1 ،ص 289 تفسـیر عیاشـی، ج 1 ،ص( 322
تفاسیر اهل سنّت اشاره مفسران اهل سنّت در تفسیر آیه تبلیغ بر دو مطلب بیشتر تأکید کردهاند که عبارتند از:
الف- آیه تبلیغ در مکه و در ابتداي دعوت پیـامبر اسـلام صـلی االله علیـه و آلـه نـازل گردیـد و هـدف از نـزول آن، ترغیـب رسول خدا صلی االله علیه و آله به ابلاغ آیات و احکام الهی به مشرکان بوده است. و با توجه بـه سـیط ره کفـار و مشـرکان درمکه، خداوند بهرسول خود صلی االله علیه و آله وعده دادکه او را از شرّ دشمنانش حفظ کند.
ب- آیه تبلیغ در مدینه نازل شده و با نزول آن رسول گرامی صلی االله علیه و آله موظف گردید کـه حقـایق اسـلام را بـدون
واهمه به اهل کتاب ابلاغ کند. خداي متعال نیز وعده فرمود که پیامبر خود را از کید یهود و نصارا حفظ نماید.
قابل ذکر است که علاوه بر این دو نظر، احتمالات دیگري نیز در تفاسیر اهل سنت آمده است که اکثـر آن هـا بـر نـزول آیـه تبلیغ در مدینه دلالت میکند .(تفسیر معالم التنزیل، ج 2 ،ص 51 -52(به عنـوان مثـال فخـر رازي در تفسـیر آیـه تبلیـغ ده احتمال را ذکر کرده و از جمله در احتمال دهم مینویسد: «این آیه در فضیلت علیبن ابیطالب علیـه السـلام نـازل گردیـد وپس از نزول آن، پیامبر صلی االله علیه و آله دست علی را گرفت و فرمود:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه. الّلهم وال من والاه و عاد من عاداه.
در اینجا بود که عمر با علی علیه السلام ملاقات کرد و گفت: اي پسر ابوطالب! این مقام گواراي تـو بـاد کـه مـولاي مـن و
مولاي هر مرد و زن مؤمنی شدي». فخر رازي سپس ادامه داده است: «این مطلب از ابنعبـاس، بـراءبن عـازب و محمـدبن علی امام باقر علیه السلام روایت شده است (تفسیر مفاتیح الغیب، ج 12 ،ص 50 .(
فخر رازي پس از آن نظر انتخابی خود را به این صورتذکر کرده است: «روایات و نظـرات در بـاب آیـه تبلیـغ گرچـه فـراوان
است. اما اولی آن است که بگوئیم خداوند پیامبر خود را از مکر یهود و نصارا در امان نگه داشت و بـه او فرمـان داد تـا بـدونواهمه به تبلیغ حقایق دینی بپردازد. دلیل این نظر آن است که آیات قبل و بعد از آیه تبلیغ دربـاره اهـل کتـاب اسـت و بعیـداست که این آیه از نظر موضوع از آیات قبل و بعد از خود منقطع و بیگانـه باشـد » (تفسـیر مفـاتیح الغیـب، ج 12 ،ص 50.(از مفسران دیگر که درباره آیه تبلیغ سخن رانده است، شیخ محمد عبده در تفسیر المنار است. او بـرخلاف فخـر رازي معتقـداست که آیه تبلیغ در مکه نازل گشت و هدف از نزول آن ابلاغ فرامین و احکام الهی به مشرکان بوده اسـت . سـخن صـاحب تفسیر المنار چنین شروع میشود:
«آنچه به ظاهر از آیه تبلیغ به ذهن متبادر میشود آنکه رسول خدا صلی االله علیه و آله در اوایل دعوت خـود مـأمور گردیـدکه اسلام را در بین عموم مردم تبلیغ کند؛ چنانکه مفسران، خصوصاً در تفاسیر روایی به این مطلـب تصـریح کـرده انـد . اگـراین فرض صحیح نباشد، احتمال دارد مراد از آیه، ابلاغ حقایق اسلام به اهل کتاب باشد؛ اهل کتابی که در آیات بعـد سـخن از آنان رفته است. گویی که خداوند فرموده است: «بلّغ ما انزل الیک فی شأن اهل الکتاب» .(تفسـیر المنـار، ج 6 ،ص 467(قابل توجه است که بسیاري از مفسران اهل سنّت- همانند فخر رازي- در تفسیر آیه تبلیغ به طرح ماجراي غدیرخم پرداختـه و این جریان را به عنوان یک واقعه تاریخی تأیید میکنند، اما در عین حال تلاش کردهانـد کـه اولًـا : رابطـه آیـه تبلیـغ را بـاماجراي غدیرخم مورد انکار قرار دهند. و ثانیاً: در حدیث: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» مولی را به معنـی دوسـت و یـاورتفســــیر کننــــد . (از جملــــه بنگریــــد بــــه تفســــیر المنــــار، ج 6 ،ص 465 ،روح المعــــانی، ج 6 ،ص 194 -195(و چنانکه میدانیم این عقیده، دیدگاه اکثر علماي اهل سنت است که بدون آنکه به نفی ماجراي غدیر خـم بپردازنـد، عملًـاتلاش میکنند که ارتباط واقعه غدیر را با امامت و رهبري علی علیه السلام انکار کرده و آن را در حد سفارش پیـامبر اسـلام صلی االله علیه و آله به دوستی با علی علیه السلام تنزّل دهند.
نقد و بررسی عقاید مفسران اهل سنّت دربارهنزول آیه تبلیغ بررسی فرض نخست- نزول آیه در مکه
عدهاي از مفسران بر این عقیدهاند که آیه تبلیغ در مکه نازل شده و هدف از نزول آن سفارش خداوند به رسول خود در تبلیـغ احکام دین به مشرکان بوده است. به عقیده آنان، از آنجا که رسول خدا صلی االله علیـه و آلـه در مکـه در شـرایط ضـعف بـه سر میبرد لازم بود که خداوند آن حضرت را از حمایت خود مطمئن ساخته و نسـبت بـه ابـلاغ حقـایق اسـلام بـه مشـرکان دلگرم سازد.
این مفسران در تأیید نظر خود به روایاتی استناد کردهاند که بر مسئولیت ابوطالب در حفاظت از جان پیـامبر صـلی االله علیـه و آله دلالت میکند. در یکی از این روایات آمده است: «هر گاه رسول خـدا صـلی االله علیـه و آلـه از منـزل خـارج مـ یگشـت،ابوطالب عدهاي را به دنبال او گسیل میداشت که از وي مراقبت کنند؛ تا آنکـه آیـه : «واللَّـه یعصـمک مـنْ النَّـاسِ »، نـازل گردید. در این زمان پیامبر صلی االله علیه و آله به عموي خود گفت: «اي عمو خداوند مرا حفظ میکند و دیگر نیاز نیست کـهکسی را به مراقبت از من بگماري» (تفسیر القرآن العظـیم، ج 2 ،ص 81 ،تفسـیر مراغـی، ج 2 ،ص 160. (و مطـابق روایـت دیگر، پیامبر صلی االله علیه و آله فرمود: «خداوند مرا از شر جن و انس حفظ میکند» (تفسیر القرآن العظـیم، ج 2 ،ص 81. (و از اینجا روشن میشود که پیامبر اسلام صلی االله علیه و آله در مکه بدون خوف و واهمه به اداي رسالت الهی خود مشـغول گردید. اما به دلایلی باید گفت که این نظر یعنی مکّیالنّزول بودن آیه تبلیغ و مسأله حفاظـت از جـان رسـول خـدا صـلی االله علیه و آله در مکه و منتفی شدن مراقبت از آن حضرت آنهم به دلیل: «واللَّه یعصـمک مـنْ النَّـاسِ »، نظریـه بـاطلی اسـت ومهمترین دلایل عبارتند از:
الف- چنانکه قبلًا گذشت سوره مائده به اتفاق نظر مفسران در مدینه نازل شده است؛ (ثعـالبی، قرطبـی و شـوکانی در تفاسـیرخود نوشتهاند: «هذه السورةمدنیۀ بالاجماع»، بنگرید به الجواهر الحسان، ج 1 ،ص 404 ،الجـامع لأحکـام القـرآن، ج 6 ،ص30 ،فتح القدیر، ج 2 ،ص 3(و بلکه از آخرین سورههاي نازله در مدینه است. (تفسـیر تبیـان، ج 1 ،ص 433(بنـابراین چگونـه ممکن است که آیه تبلیغ در مکه نازل شده باشد؟ برخی از مفسران در پاسخ به این سؤال گفتهانـد : «سـوره مائـده در مدینـه نازل شده به استثناي آیاتی از آن که در مکه نازل شده است» و مقصودشان همان آیه تبلیغ یـا آیـه اکمـال اسـت (از جملـه بنگرید به تفسیر البحر المحیط، ج 4 ،ص 323؛ تفسیرمعالم التنزیل، ج 2 ،ص 5 ،تفسیر المراغی، ج 2 ،ص 160. (اما در نقـداین پاسخ باید گفت که در اثبات این ادعا نه دلیل قطعی از روایات وجود دارد و نه دلیل قـانع کننـده از ادلّـه عقلـی . زیـرا بـه فرض که آیه تبلیغ در مکه نازل شده و در اواخر عمر رسول خدا صلی االله علیه و آله در سـوره مائـده جاگـذاري شـده باشـد،سؤالی که مطرح است آنکه: در این سالهاي نسبتاً طولانی این آیه در کجا قرار داشته و به چه شکل قرائت میشده اسـت؟
آیا پیامبر صلی االله علیه و آله این آیه را بایگانی فرمود تا دیگر آیات سوره مائده نازل شود و آن وقـت آیـه را در ردیـف آیـاتسوره مائده قرار دهد؟
این سؤالی است که در برابر آن پاسخ روشن و قانعکنندهاي وجود ندارد. به همین دلیل ابنکثیر دمشقی پـس از نقـل حـدیثمربوط به مراقبت از رسول خدا صلی االله علیه و آله در مکه و نزول: «واللَّه یعصمک منْ النَّاسِ»، نوشته اسـت : «هـذا حـدیث غریب و فیه نکارة. فانّ هذه الآیۀ مدنیۀ و هذا الحدیث تقتضی انها مکّیۀ». یعنی: این روایت حـدیث غریبـی اسـت و خـلاف مشهور است. زیرا آیه تبلیغ مدنی است در صورتی که مقتضاي حدیث آن است که آیـه در مکـه نـازل شـده باشـد » (تفسـیرالقرآن العظیم، ج 1 ،ص 81 .(ابن کثیر در نقد دومین روایت مربوط به مراقبت از جان پیامبر صلی االله علیه و آله و نزول: آیه «واللَّه یعصـمک مـنْ النَّـاسِ »،نیز مینویسد: «این حدیث هم حدیث غریبی است. نظر صحیح آن است که آیه تبلیغ در مدینه نازل شـده، بلکـه ایـن آیـه ازآخرین آیاتی است که از قرآن نازل شده است. و خدا به حقایق آگاهتر است» (همان).ب- این مطلب که آیه تبلیغ در مکه نازل شده و به دنبال آن، اولًا: رسول خدا صلی االله علیه و آلـه موظّـف بـه ابـلاغ احکـام الهی به مشرکان گردید، و ثانیاً: خداوند به پیامبر صلی االله علیه و آله وعده فرمود که آن حضرت را از شرّ کافران مکـه حفـظ کند، مطلب قابل قبولی نیست و دلیل آن نقض هر دو فرض یاد شده به وسیله آیـات دیگـري از قـرآن اسـت . زیـرا در قـرآن کریم به خصوص در سورههاي مکی آیات بسیاري وجود دارد که در آن آیات، خداوند رسول خود را مأمور ابـلاغ آیـات وحـی به مشرکان ساخته و به آن حضرت وعده حمایت و یاري در مقابل توطئه دشـمنان داده اسـت . دو نمونـه از ایـ ن وعـده هـا درسوره هاي علق و حجر وجود دارد که هر دو از قدیمیترین سوره هاي نازلـه در مکـه مـی باشـد . در سـوره حجـر آمـده اسـت :
«فَاصدع بِما تُؤْمرُ وأَعرِض عنِ الْمشْرِکینَ* إِنَّا کَفَیناك الْمستَهزِئینَ* الَّذینَ یجعلونَ مع اللَّه إِلهاً آخَرَ فَسوف یعلَمونَ» (سـوره
حجر، آیات 94 -96 .(«آنچه را مأموریت داري، آشکارا بیان کن و از مشرکان روي گردان. ما شرّ استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد؛ همانهـاکه معبود دیگري با خدا قرار دادند. اما به زودي خواهند فهمید».
ابنکثیر در تفسیر این آیه از قول عبداللَّهبن مسعود آورده است: «رسول خدا صلی االله علیه و آله مخفیانه به دعوت خود ادامـه میداد تا آنکه آیه: «فَاصدع بِما تُؤْمرُ وأَعرِض عنِ الْمشْرِکینَ» نازل گردید. در اینجا بود که آن حضـرت و مسـلمانان دعـوت خود را علنی ساختند (تفسیر القرآن العظیم، ج 2 ،ص 579.(او سـپس در تفسـیر : «وأَعـرِض عـنِ الْمشْـرِکینَ * إِنَّـا کَفَینـاك الْمستَهزِئینَ» نوشتهاست: «مفهوم این دو آیه آن است که: آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به مردم ابلاغ کن و بـه مشرکان که در صدد بازداشتن تو از ابلاغ آیات الهی هستند توجه مکن و از آنها مترس؛ کـه خداونـد تـو را کفایـت خواهـدکرد» (تفسیر القرآن العظیم، ج 2 ،ص 580 .(
ثعالبی نیز از قول ابن العربی با توجه به «إنّا کفیناك المستهزین» تصریح میکند که مراتبی از حفظ الهـی نسـبت بـه پیـامبرصلی االله علیه و آله در مکّه تحقّق یافته بود. اما با نزول «واللَّه یعصمک من الناس» حفظ و مراقبت الهـی نسـبت بـه رسـول خود در مدینه کامل شد و خداوند آن حضرت را از شرّ همه مردم حفظ کرد. (الجواهر الحسان فـی تفسـیر القـرآن، ج 1 ،ص 439(با توجه به این شواهد که در آن خداوند حمایت قاطع خود را از رسـول خـود در مکـه اعـلام کـرده اسـت، قابـل قبـول نخواهد بود که تصور کنیم رسول خدا صلی االله علیه و آله در انجام مأموریت الهی خود قصـور ورزیـد و یـا نسـبت بـه وعـده خداوند در حفظ خودش از شرّ کافران نامطمئن بوده است، به طـوري کـه بـا نـزول آیـه تبلیـغ در مکـه بـار دیگـر بـر ابـلاغ دستورهاي خداوند به مشرکان و محفوظ ماندن رسولخدا صلی االله علیه و آله از توطئه هاي دشمنان تأکید شود.بررسی فرض دوم- نزول آیه درباره اهل کتاب
پارهاي از مفسـران اهـل سـنّت بـر ایـن باورنـد کـه آیـه تبلیـغ دربـاره ابـلاغ حقـایق دینـی بـه اهـل کتـاب نـازل گردیـد .مهمترین دلیل این مفسران، قرار گرفتن آیه تبلیغ در سیاق آیاتی است که در آن مطالبی نسبت بـه اهـل کتـاب طـرح شـده است. فخر رازي این عقیده را به عنوان رأي مختار خود انتخاب کرده است(تفسیر مفاتیح الغیـب، ج 12 ،ص 50(و بـه تبـع اوابوحیان توحیدي نیز در تفسیر «یا أَیها الرَّسولُ بلِّغْ ما أُنزِلَ إِلَیک «... مینویسد:
«اي ما انزل الیک من الرّجم و القصاص الذي غیره الیهود فی التّوراة و النّصاري فی الانجیل.» (تفسیر البحـر المحـیط، ج 4 ،ص 321 و نیز بنگرید به معالم التنزیل، ج 2 ،ص 51 تفسیر الخازن (بـاب التأویـل )، ج 2 ،ص 62(یعنـی : اي پیـامبر آنچـه ازاحکام سنگسار و قصاص بر تو نازل شده، ابلاغ کن؛ همان احکامی که یهودیان نسبت به تـورات و نصـارا نسـبت بـه انجیـل تغییر دادهاند. ابوحیان در ادامه میافزاید: «آنچه از ظاهر آیه استفاده میشود آنکه: خداوند پیامبر خود را از مکر یهود و نصـارا در امان نگه داشت و به او فرمان داد که به تبلیغ هر آنچه از قرآن درباره آنها نازل شده اقدام کند بدون آنکـه بـه احـدي ازآنان توجه کند. زیرا کلام قبل و بعد از این آیه درباره اهل کتاب است و بعید است که این آیه از نظر مفهـوم بیگانـه از آیـات قبل و بعد از خود باشد» (تفسیر البحر المحیط، ج 4 ،ص 321 .(
اما به دلایل زیر این احتمال نیز احتمال درستی نیست:
الف- نه تنها مفسران شیعه بلکه بسیاري از مفسران اهل سنّت نیز بر این مطلب تصریح کردهاند که آیه تبلیغ در اواخـر عمـررسول خدا صلی االله علیه و آله و مشخصاً در حجۀالوداع نازل شده است (از جمله بنگریـد بـه مج مـع البیـان، ج 3 ،ص 344؛
غرائب القرآننیشابوري، ج 2 ،ص 616؛ فتح القدیر، ج 2 ،ص 60(و اهل کتاب در این زمان در موقعیتی نبودهانـد کـه رسـول خدا صلی االله علیه و آله در ابلاغ حقایق اسلام از آنان واهمه کند.
جهت اطلاع بیشتر یادآور میشویم که: یهود و نصارا اصولًا نه در مکه و نه در مدینه قدرت و نفوذ چندانی نداشتند که بتواننـددر مقابل پیشرفت اسلام سدي به شمار آیند. مقارن با بعثت رسول خدا صلی االله علیـه و آلـه چنـد طایفـه یهـودي در مدینـهزندگی میکردند؛ اما آنان از نظر قدرت در اقلیت به سر میبردند؛ به طوري که همواره منتظـر بودنـ د تـا پیـامبر خـاتم ظهـور کرده و آنان با کمک این پیامبر بر کافران (از اوس و خـزرج ) پیـروز شـوند . (از جملـه آیـه 61 سـوره بقـره کـه مـی فرمایـد :
«وضُـــرِبت علَـــیهِم الذِّلَّۀُوالْمســـکَنَۀُ وبـــاؤُ بِغَضَـــبٍ مـــنَ اللَّـــه « و نظیـــر آن: ســـوره آل عمـــران : آیـــه 112(
پس از آنکه رسول خدا صلی االله علیه و آله به مدینه هجرت نمـود، در عهدنامـه اي کـه بـین مهـاجرین و انصـار و طوایـف
مستقر در مدینه منعقد فرمود، حقوق طوایف یهودي را محترمشمرد، (سیره ابن هشـام، ج 2 ،صـص 147 -150(امـا پـس ازچندي آنان به توطئه چینی پرداخته و حتی با مشرکان قریش و منافقان مدینه- بر ضد مسلمانان- همپیمان شـدند . در اینجـابود که جنگهایی بین مسلمانان و یهودیان اتفاق افتاد که مهمترین این جنگها غزوه بنـی قریظـه و غـزوه خیبـر مـی باشـد .
نتیجه این جنگها چیزي جز شکست و آوارگی براي یهودیان و به عبارتی برچیده شدن نفوذ آنـان از عربسـتان نبـود . شـرح ایــن موضــوع در ســوره هــاي احــزاب و حشــر وارد شــده و ایــن موضــوع در ســال هفــتم هجــري اتفــاق افتــاد .
درباره مسیحیان نیز باید گفت: این عده اساساً در عربستان و به ویژه مدینه سکونت نداشتهانـد و تنهـا در سـال نهـم هجـري گروهی از مسیحیان نجران به مدینه آمدند و در جریان دعوت پیامبر اسلام صـلی االله علیـه و آلـه قـرار گرفتنـد . و چنـان کـه معروف است بین آنان و رسول خدا صلی االله علیه و آله ابتدا توافقی نسبت به اجراي مباهله به عمـل آمـد امـا در روز مباهلـه مسیحیان از این کار منصرف شدند و به پرداخت جزیه راضی گشتند .(سوره آل عمران: آیه 61 ،معروف بـه آیـه مباهلـه، نیـزبنگرید به تفسیر همین آیه در تفسیر القرآن العظیم، ج 1 ،ص 375 ،مجمعالبیان، ج 2 ،ص 762 و شـواهدالتنزیل، ص 120-129(با توجه به این شواهد تاریخی چگونه ممکن است که در آیه تبلیغ، رسول خـدا صـلی االله علیـه و آلـه مـأمور بـه ابـلاغ حقایق دین به اهل کتاب باشد، حال آنکه یهود و نصارا و به طور کلّی اهل کتاب در زمان نزول سـوره مائـده مقهـور پیـامبراسلام صلی االله علیه و آله و مسلمانان بودهاند (المیزان، ج 6 ،ص 43(در برخی از سـوره هـا بـر خـواري و ذلـت آن هـا تأکیـد
شده، (از جمله آیه 61 سوره بقره که میفرماید: «وضُرِبت علَیهِم الذِّلَّۀُوالْمسکَنَۀُ وباؤُ بِغَضَبٍ مـنَ اللَّـه « و نظیـر آن : سـوره آلعمران: آیه 112(در پارهاي دیگر از سورهها از جمله همان سوره مائده عقاید آنان مورد انکار و تخطئه قـرار گرفتـه، (از جملـه بنگرید به آیات 153 الی 161 از سوره نساء، آیات 63 بهبعد از سوره مائده و سوره توبه آیـات 30 و 31 (و حتـی در پـاره اي ازآیات قرآن بر جنگ با اهل کتاب (مرتدان و توطئهگران آنان) تا راضی شدن به پرداخت جزیه فرمان داده شده اسـت (التوبـه :آیه 29 .(
ب- این مطلب که چون آیه تبلیغ در بین آیاتی است که درباره اهل کتاب مطالبی را بیان میکند پس به ناچار مرتبط با اهـلکتاب است؛ ضرورتاً مطلب درستی نیست. زیرا چنانکه روشن است نزول آیـات قـرآن و تکمیـل شـدن سـوره هـا - خصوصـاًسوره هاي بزرگ مدنی- امري تدریجی بوده است. و نکته دیگر آنکه: قـرار گـرفتن آیـات در ضـمنیک سـوره و بـه عبـارتی ترتیب آیات یک سوره لزوماً به معناي ترتیب زمانی نزول آنها و یا مترتب بـودن مطالـب آن هـا نسـبت بـه یکـدیگر نیسـت .
ترتیب آیات سورهها اصطلاحاً امري توقیفی است که مطـابق بـا صـلاحدید رسـول خـدا صـلی االله علیـه و آلـه انجـام یافتـه است (القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج 1 ،ص 213 و تاریخ قرآن، دکتر رامیار، ص 574.(در پارهاي از موارد روابط آیـات با یکدیگر امري واضح و روشن است و در پارهاي دیگر روابط و تناسب آیات براي ما مـبهم و نامشـخص مـی باشـد . امـا ایـن موضوع که آیه تبلیغ به آیات قبل و بعد از خود ارتباط دارد یا خیر، مطلبی است که در مباحث آینده به آن خواهیم پرداخت.
2-3 حقیقی درباره شأن نزول آیه تبلیغ مفسران شیعه و سنّی به عنوان صائبترین نظر تصریح کردهاند که آیه تبلیغ در حجۀالوداع نازل شده است. با این تفاوت کـه مفسران شیعه نزول آیه تبلیغ را در ارتباط با واقعه غدیر خم دانسـته انـد، (بنگریـد بـه : مجمـع البیـان، ج 3 ،ص 344؛ تفسـیر نورالثقلین، ج 1 ،صص 651 -658 در روایات مختلف و نیز از مفسران اهل سنت بنگریـد بـه : تفسـیر فـتح القـدیر، ج 1 ،ص60؛ تفسیر غرائب القرآن، ج 2 ،ص 616 ،شواهد التنزیل، ج 1 ،ص 187 -193 ( در صورتی که برخی از مفسران اهلسـنّت
اظهار کردهاند که آیه تبلیغ بنا به پارهاي از مناسبتها- که خواهد آمد- در مدینه یا برخی از غزوات نازل شده اسـت (بنگریـد
به تفسیر معالم التنزیل، ج 2 ،ص 52 .(علامه امینی در کتاب الغدیر با استفاده از مآخذ معتبر اهل سنت ثابت کرده است که ارتباط آیه تبلیغ و واقعه غدیرخم در بـین اهل سنّت نیز به عنوان یک نظر، مطرح است . (الغدیر، ج 2 ،صص 88 -114 که با استفاده از 30 مأخذ این مطلب راتحقیق کرده است ) یعنی این موضوع تنها از ناحیه شیعیان ادعا نشده بلکه دانشمندان اهل سنت نیز بعضاً نزول آیه تبلیغ را با واقعـه غدیرخم مرتبط داشته و آن را در کتابهاي خود نقل کردهاند. از جمله نیشابوري در تفسیر غرایب القرآن به عنـوان نخسـتین احتمال از قول ابوسعید خُدري نوشته است:
این آیه در فضیلت علیبن ابیطالب و در روز غدیرخم نازل گردید و پس از آن رسول خدا صلی االله علیـه و آلـه دسـت علـی
علیه السلام را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه (تفسیر غرائب القـرآن، ج
2 ،ص 616 و نیز بنگرید بـه تفاسـیر الـدرالمنثور، ج 2 ،ص 298 ،فـتح القـدیر، ج 2 ،ص 60 ،روح المعـانی، ج 6 ،ص 194 ،مفاتیح الغیب، ج 12 ،ص 50 .( از سوي دیگر برخی از مفسران اهل سنت کوشیدهاند که رابطه نزول آیه تبلیغ و
واقعه غدیرخم را مورد انکار قرار دهند. این مفسران درباره شأن نزول آیه تبلیغ مطالبی ذکر کـرده انـد کـه ابـداً قابـل توجـه واعتنا نمیباشد. فخر رازي در مقام نقل پارهاي از این احتمالات نوشته است:
برخی گفتهاند که آیه تبلیغ درباره ابلاغ حکم رجم و قصاص نازل گردید (آن هم با توجه به تحریفهایی که در این دو حکـم
واقع شده بود).برخی بر این باورند که آیه تبلیغ ناظر به عیبجوییها و طعنهاي یهودیان نازل گردید.
برخی نزول آیه تبلیغ را مرتبط به اعلام حکم تخییر از سوي رسول خدا صلی االله علیه و آله به زنان خود دانستهانـد (مقصـوداز حکم تخییر، آیات 28 به بعد از سوره احزاب است که در آن رسول خدا صلی االله علیه و آله همسران خود را بـین طـلاق وبهـــره بـــرداري از زنـــدگا نی دنیـــا و نیـــز اختیـــار خـــدا و رســـول و پیشـــه ســـازي قناعـــت مخیـــر ســـاخت (برخی گفتهاند که نزول آیه در ارتباط با ابلاغ حکم جهاد است که مورد کراهت منافقان بوده اسـت (تفسـیر مفـاتیح الغیـب، ج12 ،ص 49؛ تفسیر معالم التنزیل، ج 2 ،ص 52 .(در نقد اظهارات یاد شده باید گفت: هیچ یک از مطالب و یا احکام مذکور در این احتمالات، به گونهاي نیست کـه اولًـا : ابـلاغنکردن آن عدم ابلاغ رسالت الهی تلقی شود؛ و ثانیاً: رسول خدا صلی االله علیه و آله در بیان اعلام آن، ترس و واهمـه اي بـه
خود راه دهد و نیاز به وعده «واللَّه یعصمک منْ النَّاسِ»، داشته باشد. و گذشته از این به طوري که علامـه امینـی تـذکّر داده است هیچیک از احتمالات یاد شده مبتنی بر حدیث و روایت صحیحی نبوده و فراتر از حدس و گمان نمیباشد (الغـدیر، ج 2 ، ( 113 -109 صص احتمال نزول آیه تبلیغ در روز عرفه نیز احتمال قابل قبولی نیست. زیرا خطبه رسول خدا صلی االله علیه و آلـه در روز عرفـه دراکثر کتابهاي حدیثی و تاریخی ضبط شده است (از جملـه بنگریـد بـه، الکـافی، ج 1 ،ص 403؛ صـحیح مسـلم، ج 2 ،ص889 -890 ،سنن ابن ماجه، ج 2 ،ص 1015 ،سنن ترمذي، ج 5 ،ص 34؛ سنن دارمی، ج 1 ،ص 74 ،سیره ابن هشام، ج 4 ،ص 250 و تاریخ طبري، ج 3 ،ص 150 -152. ( در این خطبه رسول گرامـی اسـلام صـلی االله علیـه و آلـه مـردم را مـوردخطاب قرار داده و درباره مسائل اجتماعی و اخلاقی امور سودمندي را به مسـلمانان تـذکر داده اسـت . ایـن خطبـه بـه نـوعی جهانبینی اسلامی را در حوزه روابط اجتماعی در اسلام، رعایت حقوق مسلمانان نسبت به یکدیگر، حفظ تقوا و حـدود الهـی،رعایت حقوق و شخصیت زنان و مطالبی از این قبیل را شامل میشود. روشن است که تذکر این مطلـب تـا آن زمـان امـري بی سابقه نبوده است که رسول خدا صلی االله علیه و آله از اعلام آن واهمه نماید و نیـاز بـه وعـده الهـی در مصـونیت از شـرّمخالفان داشته باشد. ضمناً چنانکه میدانیم پس از آنکه
رسول خدا صلی االله علیه و آله به مفاد آیه تبلیغ عمل نمود، آیه اکمال دین یعنی: «الْیوم أَکْملت لَکُم دینَکُم و .«... نـازل شـدکه مطابق تحقیقات به عمل آمده این آیه نیز پس از واقعه غدیرخم نازل گردیده است (الکافی، ج 1 ،ص 289 ،تفسیر القمی،ج 1 ،ص 162 ،مجمع البیان، ج 3 ،ص 246 ،شواهد التنزیـل، ج 1 ،ص 156 -160 و نیـز بنگریـد بـه الغـدیر، ج 2 ،صـص. ( 137 -115
4 -بررسی چند مسأله پیرامون آیه تبلیغ
4-1 -فلسفه واقعه غدیر چه بود؟
مهمترین سؤال در تفسیر آیه تبلیغ جویا شدن از فلسفه واقعه غدیر است. با توجه بـه اینکـه اصـل واقعـه غـدیر - بـه عنـوان واقعه اي که به تواتر پیوسته است- مورد انکار کسی قرار ندارد، سؤال قابل طرح آنکه چرا رسول خدا صلی االله علیه و آله بعـد از نزول آیه، دهها هزار نفر از مسلمانان را در منطقهاي بیابانی متوقّف ساخته و با تصـریح بـه : «مـن کنـت مـولاه فهـذا علـی مولاه» ولایت خود را به علی علیه السلام تسرّي داد. قسمتی از پاسخ به سؤال یاد شده با معناي «مولی» ارتباط دارد کـه درجاي خود خواهد آمد. اما اجمالًا باید دانست که دانشمندان اهل سنّت که در معناي «مولی» بیشتر بر مفهوم دوستی و نصـرت تأکید کرده اند، فلسفه ماجراي غدیر را اقدام رسول خدا صلی االله علیه و آلـه در زدودن نـاراحتی و کینـه جمعـی از مسـلمانان نسبت به علی علیه السلام دانسته و این مسأله را با مأموریت علی علیه السلام به یمن و شکایت چنـد تـن از صـحابه از علـی علیه السلام در اثناي این سفر ربط دادهاند.
به عنوان مثال صاحب تفسیر المنار مینویسد: «برخی گفتهاند که سبب واقعه غدیر تبرئه علی علیه السـلام از مطـالبی اسـت که عده اي از همراهان علی علیه السلام در مأموریت یمن نسبت به او ابراز کردنـد و رسـول خـدا صـلی االله علیـه و آلـه بـهمنظور دلجویی از علی علیه السلام در روز غدیر خم به ایراد خطبهاي مبادرت فرمـود و در آن رضـایت خـود را ا ز علـی علیـه السلام اعلام کردو ولایت او را به مؤمنان مورد تأکید قرارداد (تفسیر المنار، ج 6 ،ص 465 بـا انـدکی تلخـیص ). امـا جهـتاطلاع بیشتر از جریان یمن به طوري که در آغاز این کتاب اشاره گردید در سال دهم هجري رسول خدا صلی االله علیه و آلـه علی علیه السلام را با جمعی از مسلمانان جهت انجام مأموریتی به یمن فرستاد. بریده اسلمی در این خصوص گوید: «پیـامبرصلی االله علیه و آله دو گروه از مسلمانان را به سمت یمن گسیل داشت که در رأس یک گروه علـی علیـه السـلام و در رأس گروه دیگر خالد بن ولید قرار داشت. پیامبر صلی االله علیه و آله ضمناً سفارش کرد کـه اگـر دو گـروه در حـین سـفر مجتمـع شدند علی علیه السلام فرمانده کل باشد. در این سفر با بنیزید برخورد کرده و با آنان جنگیدیم کـه در نتیجـه مسـلمان ان بـر مشرکان غالب شدند. در رابطه با تقسیم غنائم، کار علی علیه السلام مورد اعتـراض خالـد قـرار گرفـت . خالـد از طریـق مـن
نامهاي جهت رسول خدا صلی االله علیه و آله فرستاد و او را از موضوع با خبر ساخت.
بریده گوید: چون به خدمت رسول خدا صلی االله علیه و آله رسیدم، نامه را تقـدیم کـردم . امـا چـون نامـه بـراي آن حضـرت
خوانده شد من غضب و ناراحتی را در سیماي پیامبر صلی االله علیه و آله مشاهده کردم و عرض کردم: اي رسول خـدا صـلی
االله علیه و آله این جایی است که انسان باید به خدا پناه برد. رسول خدا صلی االله علیه و آله فرمود: در مـورد علـی گمـان بـد
مبر که او از من است و من از اویم و او بعد از من ولی شما خواهد بود؛ آري او از من است و من از اویم و او بعد از مـن ولـی
شما خواهد بود(مسند احمد بن حنبل، ج 5 ،ص 355 حدیث 23400 و نیز بنگرید به همین کتـاب، ج 5 ،ص 350 ،351.(
ترمذي گزارش مأموریت یمن را از قول براء بن عازب نقل کرده و در حدیث خود آورده است: «چون پیامبر صـلی االله علیـه و
آله نامه خالد را خواند رنگ مبارکش تغییر کرد و سپس فرمود:
چه میگویید درباره مردي که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند؟ براء بـن عـازب (یـا بریـده )
گفت: از غضب خدا و غضب رسولش به خدا پناه میبرم. من فقط قاصد و پیـام آور بـوده ام(سـنن ترمـذي، ج 5 ،ص 597.(
همچنین طبق حدیث دیگري در مورد همین مأموریت، پس از بازگشت همراهان علی علیه السلام از این سفر، چهـار نفـر از
صحابه با یکدیگر قرار گذاشتند به خدمت رسول خدا صلی االله علیه و آله رفته و آن حضرت را از عملکرد علی علیـه السـلام
(در حفظ غنائم و سختگیري در تقسیم آن) با خبر سازند.
لذا یکی پس از دیگري شروع به سخن کردند و درباره علی علیه السلام اظهار داشتند که علی علیـه السـلام چنـین و چنـان
کرده، پیامبر صلی االله علیه و آله به سخنان آنان گوش فرا داده اما سکوت پیشه ساخت. تا آنکه نفـر چهـارم بـه ایـراد سـخن
پرداخت و سخنانی نظیر افراد قبل از خود به زبان آورد. در اینجا بود که پیامبر صلی االله علیه و آله در حالیکه خشـم از چهـره
مبارکش هویدا بود برخاست و فرمود: «ما تریدون من علی؟ ما تریدون من علی؟ إنَّ علیاً منّی وأنا منه وهو ولـی کـلّ مـؤمن
من بعدي(همانجا، ج 5 ،ص 590 -591 ،با اندکی تلخـیص، مسـتدرك حـاکم، ج 3 ،ص 324 ،اسـدالغابۀ، ج 3 ،ص 604(
یعنی: از علی چه میخواهید؟ از علی چه میخواهید (مگر نمیدانید که) علی از من اسـت و مـن از علـی هسـتم و او ولـی و
سرپرست هر مؤمنی پس از من است.
مطابق حدیث دیگر رسول خدا صلی االله علیه و آله کار علی علیه السلام در تقسیم غنائم و جز آن را تأیید کـرده فرمـود : «از
بدگویی درباره علی دست بردارید که او در اجراي دستور خدا بسیار دقیق و سـخت گیـر اسـت و هرگـز در زنـدگی او تملّـق ومداهنه (سازش) وجود ندارد(مستدرك حاکم، ج 3 ،ص 346(
باز در حدیث دیگر، ابن عباس از بریده نقل میکند که وي گفت: «همراه علی، در جهاد یمن شرکت کردم، و سختگیري او
را مشاهده کردم. هنگامی که به حضور پیامبر صلی االله علیه و آله رسیدم علی علیه السلام را یاد کـرده از او بـدگویی کـردم .
اما مشاهده کردم که چهره پیامبر صلی االله علیه و آله تغییر میکند پیامبر صلی االله علیه و آله از من پرسـید : «اي بریـده ! آیـا
من در ولایت و سرپرستی مؤمنان از خودشان سزاوارتر به آنان نیستم؟» عرض کردم:
چرا اي رسول خدا، پیامبر صلی االله علیه و آله فرمود: «هر کس که من مولا و سرپرسـت او هسـتم علـی مـولا و سرپرسـت
اوست(مسند احمد بن حنبل، ج 5 ،ص 348 ،مستدرك حاکم ج 3 ،ص 324 ،خصائص، ص 15 (و بالاخره عبداللَّه بن بریـده
از پدر خود نقل میکند که رسول خدا صلی االله علیه و آله علی علیه السلام را به سوي خالد بـن ولیـد گسـیل داشـت تـا بـه
تقسیم خمس غنائم یا (مطابق حدیثی) به دریافت خمس غنائم مبادرت کند. خالد به بریده گفت: آیا نمیبینـی کـه او چگونـه
به تقسیم پرداخته است. بریده گوید:
من از علی علیه السلام بغض و ناراحتی به دل داشتم. رسول خدا صلی االله علیه و آله از من سؤال کـرد آیـا تـو بغـض علـی
علیه السلام به دل داري؟ گفتم:
آري. فرمود: بغض او را به دل راه مده (و طبق حدیث دیگر: او را دوست داشته باش) که او در خمـس غنـائم سـهم بیشـتري
(از آن چه تصرف کرده) دارد (مسند احمد بن حنبل، ج 5 ،ص 360 ( با توجه به روایات متعددي که درباره مأموریـت یمـن از
نظر گذشت، جوانب مختلف این واقعه به دست میآید. در عین حال دقّت در روایات مذکور نشان میدهد کـه هـیچ ارتبـاطی
بین این حادثه و واقعه غدیر خم، بنا به دلایل ذیل وجود ندارد:
الف: در هیچ یک از روایات ذکر شده، تصریح و یا اشارهاي به واقعه غدیر خم و اجتماع مسلمانان در این منطقه وجـود نـدار د.
و با آنکه در برخی از روایات گذشته، بحث از ولایت علی علیه السلام و سرپرستی آن حضرت بعد از پیامبر صـلی االله علیـه و
آله به میان آمده، معهذا هیچ اشارهاي به غدیر خم در این روایات دیده نمـی شـود . از سـیاق روایـات مربـوط بـه واقعـه یمـن
میتوان دریافت که شکایت چند تن از صحابه از علی علیه السلام، در مکّه (در جریان حجـۀالوداع ) و یـا در مدینـه (المعجـم
الاوسط، ج 6 ،ص 162 ( پس از مراجعت پیامبر صلی االله علیه و آله از سفر) رخ داده است.
ب: مفاد روایات مربوط به واقعه یمن نشان میدهد که اشخاصی که از علی علیه السلام و شیوه مدیریت او به محضـر پیـامبر
صلی االله علیه و آله شکایت بردهاند، اشخاصی محدود در سطح خالد بن ولید، بریده اسلمی و حـداکثر 4 نفـر بـوده انـد . چـون
اساساً جمعیت قابل توجهی در مأموریت یمن همراه با علی علیه السلام نبودند، بلکه افراد معـدودي حضـرت را در ایـن سـفر
همراهی کردند و تعداد ناراضیان بسیار اندك بوده است.
ج: از تدبر در روایات به دست میآید که افراد ناراضی
به طور خصوصی با رسول خدا صلی االله علیه و آله ملاقات کردند و نیز نظر خود را در بدگویی از علی علیه السلام بـا ارسـال
نامه به محضر پیامبر صلی االله علیه و آله ابراز داشتند. به عبارت دیگر شـکایت از علـی علیـه السـلام موضـوعی اجتمـاعی و
فراگیر نبود که نیازي به جمعآوري همه مردم در اجتماعی بزرگ مثل واقعه غدیر باشد. اما پیامبر اسلام صلی االله علیـه و آلـه
با گفتن: «إنّه منّی وأنا منه وهو ولی کلّ مؤمن من بعدي» (آن هم چند بار) واقعه یمن و شـکایت برخـی از اصـحاب از علـی
علیه السلام را به فرصتی جهت طرح شایستگیهاي علی علیه السلام تبدیل ساخت.
د: اگر فرض کنیم که هدف از برپایی واقعه غدیر مسأله رفع کدورت صحابه از علی علیه السلام و سفارش بـه دوسـتی بـا آن
حضرت باشد، اولًا آیا معقول است که پیامبر صلی االله علیه و آله در انجام ایـن کـار بـیش از 20 روز تعلـل کنـد؟ (چـون ایـن
کدورت قبل از ذيالحجه و رفع آن در هیجدهم ذيالحجه واقع شده است) ثانیاً این کار یعنـی اعـلام دوسـتی و همـدلی بـا
علی علیه السلام چه خطري داشته که خداوند با وعده «واللَّه یعصمک من الناس» رسول خدا صلی االله علیه و آله را موظّـف
به انجام آن سازد؟
از آنچه به تفصیل گذشت ثابت میشود که برپایی واقعه غدیر ارتباطی با مأموریت یمن ندارد و فلسـفه کـار پیـامبر صـلی االله
علیه و آله در روز غدیر امر مهمتري بوده که این امر چیزي جز تعیین رهبري و جانشینی پس از خـود و معرفـی مصـداق آن
یعنی علی علیه السلام نبوده است.
ص: 52
4-2 رابطه آیه تبلیغ با آیات قبل و بعد آن چیست؟
اکثر آیات سوره مائده درباره اهل کتاب نازل شده و آیه تبلیغ هم در بین این آیات قرار دارد. بر این اساس چنانکه گفتـه شـد،
برخی از مفسران اهل سنّت معتقدند که مفاد آیه تبلیغ نیز درباره اهل کتاب است؛ زیرا در غیر این صـورت آیـه تبلیـغ از نظـر
مفهوم از آیات قبل و بعد از خود منقطع خواهد شد و چنین چیزي زیبنده قرآن نمیباشد.
در پاسخ به این سؤال باید گفت: حتی به فرض که ثابت شود آیه تبلیغ ارتباطی به ماقبل و مابعد خود ندارد، باز نمـی تـوان بـه
صورت قاطع نزول آیه تبلیغ در مورد حادثه غدیر را منتفی دانست. زیرا در این صورت تناسب آیه تبلیغ با آیات قبـل و بعـد آن
تناسب استطرادي فرض شده و به عقیده دانشمندان علوم قرآنی، یکی از وجوه مهم تناسب آیات و سورهها در قـرآن تناسـب
استطرادي (در توضیح تناسب استطرادي باید گفت: این تناسب در جایی است که قرآن ضمن بیـان یـک مسـاله اصـلی بنـابر
مصالحی رشته کلام را قطع کرده و مطلب جدیدي به ذهن مخاطب خود القا میکند، سپس مجدداً به کلام قبلی بازگشـته و
آن را ادامه میدهد، در عین حال کلام استطرادي با کلام اصلی داراي نوعی رابطه و پیوند است. به عنـوان مثـال بـه عقیـده
زمخشري آیه شریفه: «یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یواري سوادکم و ریشا ...» (الاعراف، 26 -(که در آن از نعمـت لبـاس
سخن رفته است- کلامی بر سبیل استطراد است. زیرا کلام اصلی در اوایل سوره اعراف درباره سرگذشت آدم و حـوا، تخلّـف
آنها در خوردن از درخت ممنوعه و در نتیجه افتادن لباس از اندام آنها و تـلاش جهـت پوشـاندن خـود بـا برگهـاي درختـان
است. در چنین فضایی سخن از نعمت لباس براي بنیآدم از باب تناسب استطرادي وارد شده که بـی ارتبـاط بـا زمینـه اصـلی
کلام هم نمیباشد. و از این گونه موارد میتوان به وجود آیه «لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً للَّـه ...» (النسـاء، 172 (در
بین آیات مربوط به تخطئه نصاري در غلو آنان نسبت به حضرت مسیح اشاره کرد. تفصـیل را نـک : الاتقـان، ج 3 ،ص 373 ،
کشاف، ج 2 ،ص 97 ،البرهان، ج 1 ،ص 41 ( است.
اما به عقیده بسیاري از محقّقان آیه تبلیغ در عین آنکه درباره واقعه غدیرخم نازل شده است، با آیات قبل و بعـد از خـود نیـز
هماهنگ بوده و بدون ارتباط نمیباشد.
مثلًا محمدتقی مدرسی مینویسد: «قرآن حکیم پس از آنکه مسلمانان را به ولایت تامه در برابر جامعه اسـلامی فرمـان داد و
آنان را از قبول ولایت کفّار و مشرکان (و یهود و نصاري) به شدت نهی فرمود، اکنـون رسـول اللَّـه و همـه حـاملان رسـالت
الهی را- چون ربانیون و احبار- مؤکّداً فرمان میدهد که در تبلیغ رسـالت بـا هـیچ کـس مـدارا نکننـد و راه آشـتی در پـیش
نگیرند، لذا معلوم است که سیاق سخن در این موضوع ولایت یا رهبري است. زیرا همین امر بـود کـه رسـول خـدا از تـأخیر
تبلیغ آن، بیمناك مرتد شدن مردم بود (تفسیر هدایت، ج 2 ،ص 367 ،با عنوان: ولایت قلّه رفیع ایمان ). در عین حال بـراي
درك بهتر ارتباط آیه تبلیغ با آیات ما قبل و ما بعد آن میتوان گفت که:
-خداوند متعال در آیه 51 از سوره مائده به مؤمنان تأکید کرده است که از ولایت یهود و نصارا احتراز کنند و به دنبـال آن در
آیــات 52 و 53 از کســانی کــه تمایــل بــه پــذیرش ولایــت آنــان پیــدا کــرده انــد، بــه شــدت انتقــاد فرمــوده اســت .
در آیه 55 این سوره آیه معروف ولایت ذکر شده است که در آن بر ولایت خـدا و رسـول او و نیـز مؤمنـانی کـه نمـاز بـه پـا
مــیدارنــد و زکــات پرداخــت مــیکننــد- در حــالیکــه در رکــوع بــه ســر مــیبرنــد- تأکیــد شــده اســت.
ضمناً طبق روایات وارده در شأن نزول آیه، مؤمنانی که در حال رکوع زکات دادهاند- در زمان نزول آیه- مصـداقی جـز علـی
علیه السلام ندارند (این موضوع تقریباً مورد اجماع روایات و دیدگاههاي مفسران قرار دارد. از جمله بنگرید بـه الکشـاف، ج 1 ،
ص 649 ،معالم التنزیل، ج 2 ،ص 49 ،تفسیر القرآن العظیم، ج 2 ،ص 74 ،مدارك التنزیل، ج 1 ،ص 418 ،التبیان، ج 3 ،ص
559 و نیز بحار الانوار، ج 35 ،ص 183 -206 .( خداوند در آیه 57 این سـوره، مجـدداً بـه مؤمنـان تکلیـف مـی کنـد کـه از
پذیرش ولایت مسخرهکنندگان در دین- اعم از اهل کتاب و کافران- خودداري کنند و با چنین فضا و زمینـه اي آیـات سـ وره
مائده ادامه پیدا میکند تا آنکه در آیه 67 این سوره خطاب به رسول اکرم صلی االله علیه و آله میفرماید:
یا أَیها الرَّسولُ بلِّغْ ما أُنزِلَ إِلَیک منْ ربک وإِنْ لَم تَفْعلْ فَما بلَّغْت رِسالَتَه واللَّه یعصمک منْ النَّاسِ.
و از آنجا که در آیات قبل به نوعی سخن از ولایت به میان آمده است، مفاد آیه تبلیـغ نیـز - چنـان کـه بـه تفصـیل گذشـت -
چیزي جز اعلام عمومی ولایت و رهبري علی علیه السلام نمیباشد.
اما در آیه 68 سوره مائده- یعنی یک آیه بعد از آیه تبلیغ- بار دیگر خطاب متوجه اهل کتـاب شـده و نسـبت بـه آنـان آمـده
است: «قُلْ یا أَهلَ الْکتابِ لَستُم علی شَیء حتَّی تُقیموا التَّوراةَ و اْلإِنْجِیلَ و ما أُنْـزِلَ إِلَـیکُم مـنْ ربکُـم «... یعنـی : «اي اهـل
کتاب، شما بر هیچ چیزي نیستید (آیین صحیحی ندارید) مگر آنکه تورات و انجیل و آنچه را از سوي پروردگارتـان بـر شـما نازل شده (یعنی قرآن)، به پا دارید و ...». به عقیده ما عمل به این آیه شریفه توسط اهل کتاب جز اعتراف به حقّانیت رسـولخدا صلی االله علیه و آله و ولایت علی علیه السلام نتیجهاي در بر ندارد. زیرا مطابق آیـات قـرآن، نشـا نه هـاي پیـامبر اسـلام صلی االله علیه و آله در تورات و انجیل مذکور بوده و اهل کتاب نیز به این حقیقت واقف بودهاند، لکن آنان از بـاب حسـادت وعناد به کتمان حقایق اقدام مینمودند (بنگرید به سوره اعراف آیه 157 با فراز: «یجِدونَه مکْتُوباً عنْده مفی التَّوراةِ واْلإِنْجِیـلِ »
و سوره بقره آیه 146 و سوره انعام آیه 20 که مـی فرمایـد : «الَّـذینَ آتَینـاهم الْکتـا ب یعرِفُونَـه کَمـا یعرِفُـونَ أَبنـاءهم و (... و
در واقع به نوعی خواهان ادامه سلطه و ولایت خود بودند.
با توجه به این تحلیل، چنانکه برخی از مفسران نوشتهاند: «مفاد آیه تبلیغ دستوري است که از سوي خدا به پیامبر صـلی االله
علیه و آله براي اعلام استقلال مسلمانان از یهود و انتقال ولایت و خلافت از آنان به مسلمانان نازل شـده و همچنـین تأکیـد
بر اینکه رسول خدا صلی االله علیه و آله این مطالب را صریحاً به مردم ابلاغ کند و هراسی از دشمنان بـه دل راه ندهـد کـه
خداوند او را محافظت خواهد کرد. در این صورت مراد از «النّاس» (مردمی که بیم زیان رساندن از سوي آنان میرود) اعـم از
یهودیان و کافران و مسلمان نماهاي منافق است؛ چرا که آنها فکر مـی کردنـد چـون پیـامبر صـلی االله علیـه و آلـه پسـر و
جانشینی ندارد، با مرگ او همه چیز تمام میشود و آنها بار دیگر سلطه خود را پس از مرگ رسول خدا صلی االله علیـه و آلـه
باز خواهند یافت و بدیهی است که آیات پیشین مبنی بر کنار گذاردن ولایت یهود و نصارا و تمسک به ولایـت خـدا و پیـامبر
و پس از پیامبر صلی االله علیه و آله به ولایت علی علیه السلام، دشمنان را سـخت ناراحـت سـازد و در صـدد توطئـه برآینـد؛
چون این ابلاغ در واقع به منزله سلب ولایت و خلافت زمین از یهود و نصـارا و انتقـال آن بـه مسـلمانان و ادامـه آن بعـد از
پیامبر اکرم صلی االله علیه و آله است (تفسیر کاشف، ج 3 ،ص 152 .(
همچنین میتوان آیه تبلیغ را زمینه و عاملی جهت مقایسه وضعیت احتمالی مسلمانان در آینـده و سرنوشـتی کـه یهودیـان و
نصرانیان بدان دچار شده، در نظر گرفت و از آن این پیام را دریافت نمود که: «اي رسول ما! امت اسلامی نیـز ماننـد یهـود و
نصارا نیازمند آن هستند که بعد از تو مولا و رهبري داشته باشند تا از رهنمود او بهرهور گردند. اگر امت اسلامی بعد از تو بـی
مولا و رهبر بمانند به سرنوشتی بدتر و شومتر از سرنوشت یهود و نصارا دچار خواهند گشـت . از ایـن رو مفـاد آیتـی را کـه از
سوي پروردگارت بر تو نازل شد و اولین مولاي مؤمنین را که بعد از تو باید بر مسند بنشیند و با ذکر یک نشانی بـه حضـورت
معرفی کرد، به مردم ابلاغ کن و آن کسی را که در حال رکوع انفاق میکرد: «الَّذینَ یقیمـونَ الصـلاةَ ویؤْتُـونَ الزَّکـاةَ وهـم
راکعونَ(المائده: آیه 55 ( به مردم بشناسان(معانیالقرآن، ج 1 ،ص 118 و نیز بنگرید به پژوهشی در نظم قرآن، ص 109 .(
بدین ترتیب: «روابط و همگونی آیات نشان میدهد که آیه تبلیغ در عین ارتباط کامل با قوم یهود، بر مهمترین چیزي که بـر
پیغمبر صلی االله علیه و آله نازل شده و نیز پیغمبر صلی االله علیه و آله مأمور به ابلاغ آن است یعنـی اعـلام پایـان خلافـت و
ولایت یهود و آغاز ولایت خدا، رسول خدا صلی االله علیه و آله و علی علیه السلام، دلالت میکنـد (تفسـیر کاشـف، ج 3 ،ص
.( 158
4-3 -چرا در آیه تبلیغ نام علی علیه السلام وجود ندارد؟
یکی از اشکالاتی که در بحث امامت قابل طرح است آنکه با توجه به این موضوع که امامت از جمله مسائل اعتقـادي اسـت،
چرا در آیات قرآن به ویژه «آیه تبلیغ» نام علی علیه السلام وارد نشده، بلکه تنها تعبیر اجمالی «مـا أُنْـزِلَ إِلَیـک« بـه چشـم
میخورد. در پاسخ باید گفت: این اشکال براي کسانی که نسبت به روش قرآن در طرح مباحث گوناگون اعتقـادي، اجتمـاعی،
تاریخی، و ... بدون اطلاع بوده، علاوه بر آن آیات قرآن را جدا از شرایط تاریخی عصر نزول، اسباب نزول آیـات و نیـز قـرائن
متصله و منفصله تفسیري، مورد توجه و احیاناً تفسیر قرار میدهند، به ظاهر اشکال واردي است. اما در صـورتی کـه اولًـا بـه
سبک و روش قرآن- در طرح بسیاري از مطالب خود به شکل اجمالی- توجه شود، ثانیـاً مبنـاي قـرآن جهـت روشـن کـردن
مطالب اجمالی مدنظر قرار گیرد، آن وقت اشکال یاد شده دفع و مشخص میشود که حقایق قرآن بـراي طالبـان حقیقـت بـه
شکل کاملًا مطلوب بیان شده است. به عبارت دیگر کافی است که دو مطلب به شرح زیر مورد توجـه مخاطبـان آیـات الهـی
واقع شود:
الف: قرآن کریم در بسیاري از زمینهها از جمله زمینههاي اعتقادي، اجتماعی، تاریخی و احکام عبادي به نحـو اجمـال سـخن
رانده است.
ب: طبق نص قرآن، از جمله آیه 44 سوره نحل و آیه 2 سوره جمعه، رسول خدا صلی االله علیـه و آلـه مـأمور تبیـین حقـایق
قرآن براي مردم است (در آیه 44 سوره نحل خداوند میفرماید: «و أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکْرَ ل تُبینَل لنَّاسِ ما نُـزِّلَ إِلَـیهِم«یعنـی : (اي
رسول ما) این ذکر (قرآن) را بر تو فرستادیم تا براي مردم آنچه نازل شده تبیین نمایی. و در سوره جمعه نیز خداونـد بـا بیـان :
«... یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم ویعلمهم الکتاب والحکمۀ و ..» در ارتباط با قرآن از دو شأن پیامبر صلی االله علیه و آلـه پـرده
برمیدارد که عبارتند از: الف: تلاوت آیات الهی براي مردم، ب: تعلیم حقایق کتاب و حکمت براي آنان ) .
ضمناً رسول خدا صلی االله علیه و آله نیز جهت امتثال امر پروردگار با دو روش قولی و فعلی به تبیین همه آیـات قـرآن اقـدام
نمود و مطابق برخی از روایات در مسیر آموزش حقایق قرآن ده آیه ده آیه به تعلیم حقـایق آیـات مبـادرت مـی ورزیـد (تفسـیر
القرآن العظیم، ج 1 ،ص 4 .( حال باید گفت: اگر قرار باشد که سنن قولی و فعلی رسول خدا صـلی االله علیـه و آلـه در زمینـه
آیاتی چون: «أقیموا الصلاة وآتوا الزکاة (البقره، آیه 43 ( یا «أتموا الحج والعمرة للَّـه (البقـره، آیـه 196 (حجـت واقـع شـده و
مسلمانان اقامه نماز، پرداخت زکات و برگزاري حج و عمره خود را بر اساس آن تنظیم کننـد، چـرا قـول و فعـل رسـول خـدا
صلی االله علیه و آله در تعیین مصادیق اهل بیت در آیه تطهیر (الاحزاب، آیه 33 ( یا تبیـین مفـاد «مـا أُنْـزِلَ إِلَیـک « در آیـه
تبلیغ مورد توجه قرار نگیرد؟ آیا میتوان حجیت قول و فعل رسول خدا صلی االله علیه و آله را تنها محدود به آیـات معینـی از
قرآن دانست؟ یا آنکه احادیث وارده در زمینه رفتار رسول خدا صلی االله علیه و آله پیرامون آیات تبلیغ، اولـواالامر، تطهیـر و ...
از قوت و شهرت کمتري برخوردار است؟ که هرگز چنین نیست. این استدلالی است که امام صـادق علیـه السـلام در پاسـخ
سؤال ابوبصیر به کار برده و او را قانع ساخته است. طبق این حدیث ابوبصیر گوید:
از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: آیه «اطیعوا اللَّه وأطیعوا الرسول وأولی الامر منکم (النساء، آیه 59 ( درباره چه کسـانی
نازل گردید؟
امــام علیــه الســلام فرمــود : «ایــن آیــه در شــأن علــی و دو فرزنــدش حســن و حســین علــیهم الســلام نــازل گ ردیــد«.
ابوبصیر گوید: باز سؤال کردم که: مردم میگویند از چه جهت خداوند نام علی علیه السلام و خانـدانش را نبـرده اسـت؟ امـام
صادق علیه السلام فرمود: «در پاسخ به مردم بگویید: دستور نماز خواندن بر رسول خدا صلی االله علیه و آله نـازل گردیـد، در
حالی که سخنی از سه رکعت و چها رکعت در میان نبود، و این رسول خدا صلی االله علیه و آله بود که رکعـات نمـاز را تفسـیر
کرد. دستور پرداخت زکات نازل شد، اما در آن نیامده بود که از چهل درهم یک
درهم بپردازید، و این رسول خدا صلی االله علیه و آله بود که نصاب زکات را تفسیر کرد. دستور حج نازل شـد در حـالی کـه در
آن نیامده بود که هفت نوبت طواف کنید، و این رسول خدا صلی االله علیه و آله بود که مراسم طواف را تفسیر کرد. بر همـین
پایه فرمان خدا نازل گشت که: «از خدا و رسول خدا صلی االله علیه و آله اطاعت کنید و نیز از آنان که از بـ ین شـما صـاحبان
امر باشند.» که مصداق آن درباره علی و حسن و حسین علیهم السلام ثابت و پابرجا ماند. زیرا در ارتباط بـا ایـن دسـتور بـود
که رسول خدا صلی االله علیه و آله فرمود: «هر مؤمنی که من سرپرست و مولاي او هستم، علی مولا و سرپرسـت او خواهـد
بود.» و باز فرمود: «به شما مؤمنان سفارش میکنم که از کتاب خدا و خاندان من جدا مشوید که مـن از خـدا خواسـته ام کـه
میان قرآن و خاندانم جدایی نیفکند تا قیامت که بر حوض کوثر آنان را به من ملحق میسـازد و خداونـد پـذیرفت » ... بدانیـد
که اگر رسول خدا صلی االله علیه و آله لب فرومیبست و خاندان خود را معرفـی نمـی کـرد، خانـدان فـلان و بهمـان مـدعی
میشدند که ما صاحب الأمر شماییم (الکافی، ج 1 ،ص 287 .( علاوه بر پاسخ یاد شده، میتوان بـه مصـلحت هـاي دیگـري
جهت عدم ذکر نام امامان در آیات قرآن اشاره کرد. از جمله آنکه، آیات قرآن، اخبار و حوادث عصر رسول خدا صلی االله علیـه
و آلــه و معرفــی اشــخاص و جریــان هــا را بــه گونــه اي گــزارش کــرده تــا حساســیت خاصــی جهــت تحریــف و از بــین
بردن قرآن به وجود نیایـد و همـین موضـوع یکـی از دلایـل عـدم ذکـر اسـامی شخصـیت هـاي متعـالی و در نقطـه مقابـل
شخصیتهاي مذموم از منافقان و جزء آن اسـت . ضـمناً روش قـرآن در بیـان مسـائل اجتمـاعی، تأکیـد بـر طـرح اوصـاف و
ویژگیهاي افراد و جریانهاي مؤثر است تا معرفی صریح اشخاص و مصادیق هر جریان. و از این جهت این فرصت را بـراي
مخاطبان خود فراهم میآورد که به تطبیق آن ویژگیها بر خود اقدام کنند. به عنوان نمونه در شرایطی که بر اسـاس تفاسـیر
معتبر، مصادیق ابرار در سوره دهر یا انسان، علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام هستند، (از جمله بنگرید بـه الکشـاف، ج
4 ،ص 670 ،مفاتیح الغیب، ج 30 ،ص 244 ،انوار التنزیل، ج 2 ،ص 552 و مجمع البیـان، ج 10 ،ص 611 ( معهـذا بـا بیـان
ویژگیهاي این نیکوکاران این امکان وجود دارد که هر کس بتواند به روش آنان تأسی کرده و بـه تـدریج در مصـادیق ابـرار
قرار گیرد.
زمخشري در تفسیر آیه: «إِنَّما ولیکُم اللَّه و رسولُه و الَّذینَ آمنُوا الَّذینَ یقیمونَ الصلاةَ و یؤْتُونَ الزَّکاةَ و هـم ر اکعـونَ (المائـده،
آیه 55 ( یعنی: همانا ولی (و سرپرست) شما خدا و رسول او هستند و نیز کسانی که ایمان آوردهانـد، همـان هـا کـه نمـاز بپـا
میدارند و در حالی که در رکوع به سر میبرند
زکات میدهند، نخست شأن نزول آیه را- که درباره علی علیه السلام است- نقل کرده و سپس به طرح سؤالی مـی پـردازد و
آن اینکه: «اگر کسی بگوید چگونه صحیح است که آیه در شأن علی علیه السـلام نـازل شـده باشـد، در صـورتی کـه لفـظ
«الذین» به صورت جمع به کار رفته است، خواهم گفت:
در این آیه با آنکه آیه درباره یک فرد نازل شده، لفظ جمع به کار رفته تا آنکه سایر مـردم نیـز بـه چنـین کـاري ترغیـب
شوند و به ثوابی مانند ثواب علی علیه السلام دست یازند (الکشاف، ج 1 ،ص 649 و نیز بنگرید به مدارك التنزیـل و حقـایق
التأویل، ج 1 ،ص 418 . ( البته سخن زمخشري سخن بسیار درستی است جز آنکه تاریخ سراغ ندارد که پـس از علـی علیـه
السلام کس دیگري در حال رکوع به انفاق مال خود دست زده باشد.
4-4 -چرا پیامبر صلی االله علیه و آله از اعلام ولایت علی علیه السلام واهمه داشت؟
با وجود تأکیدهاي مکرّر رسول خدا صلی االله علیه و آلـه بـر افضـلیت علـی علیـه ال سـلام در بـین صـحابه، بـه دلایـل زیـر
مخالفتهایی با رهبري علی علیه السلام وجود داشته است:
الف- علی علیه السلام در بین اصحاب پیامبر صلی االله علیه و آله داراي فضایل و منـاقبی اسـت کـه احـدي در آن هـا بـا آن
حضرت شریک نمیباشد. علی علیه السلام خود در سخنی شمار این فضایل را هفتاد مورد اعلام فرموده است (البرهـان فـی
تفسیر القرآن، ج 4 ،ص 309 ذیل تفسیر آیه نجوي، ضمناً تفصیل این فضائل هفتادگانه را بنگرید به کتاب البیان الجلـی فـی
أفضلیۀ مولی أمیرالمؤمنین، ص 230 با عنوان: الفضائل السبعین التی تفرّد بها علی ولیس لاحد فیهـا نصـیب ) از جملـه ایـن
فضایل نزول آیات و سورههایی از قرآن در شأن آن حضرت است که به عنوان نمونه میتوان به آیات لیلـۀ المبیـت، ولایـت،
مباهلــه، تطهیــر، اولــوالامر، تبلیــغ، ســقایۀ الحــاج، مــودت، نجــوي، خیــر البریــه، و ... ســوره دهــر اشــاره کــرد .
خلق حماسههاي بزرگ در جنگهاي بدر، احد، احزاب، فتح مکه و انجام مأموریتهاي مهم مانند ابـلاغ آیـات ابتـدا ي سـوره
توبه در جمع مشرکان، مأموریت یمن، ماندن در مدینه در جریان جنگ تبوك، شرکت در جریان مباهله، گوشههـاي دیگـري
از این فضایل اختصاصی را نشان میدهد. در گفتوگوي سعدبن ابیوقاص با معاویه، کـه مسـلم در صـحیح خـود آن را نقـل
کرده است، آمده است که علی علیه السلام داراي سه فضیلت اختصاصی بوده است که سعد حاضر نبود یکی از ایـن فضـایل
را (در صورتی که دارا بود) با شتران سرخ مو عوض کند. این فضایل از نظـر سـعدبن ابـی وقـاص، نقـش آفرینـی علـی علیـه
السلام در جنگ خیبر، شرکت علی علیه السلام در جریان مباهله و صدور حدیث منزلت درباره او بـود (صـحیح مسـلم، ج 4 ،
ص 1871.(
بدیهی است که ظهور چنین فضایلی در شخصیت علی علیه السلام زمینه ساز حسادتها و رقابتهاي فراوان در مقابـل علـی
علیه السلام میگردید و در شرایطی به بدگوییهایی درباره آن حضرت نیز میانجامید. با چنین زمینهاي طـرح رهبـري علـی
علیه السلام بعد از رحلت پیامبر صلی االله علیه و آله چه واکنشی میتوانست داشته باشد؟
ب- چنانکه میدانیم علی علیه السلام در جنگهاي اسلام (از جمله: بـدر، احـد، احـزاب، حنـین و ...) بسـیاري از پهلوانـان
قریش و سران شرك و کفر را به خاك افکند؛ کسانی که بعدها بستگانشان- پـس از فـتح مکـه - بـه اسـلام گرویدنـد . ایـن
موضوع چیزي نبود که خاطره آن به سرعت از اذهـان زدوده شـود؛ آنهـم در بـین اعـراب کـه مهـم تـرین عامـل وحدتشـان
پیوندهاي خونی و اتحادهاي قومی و قبیلگی بود. از این رو حتی پس از برچیده شدن بـت پرسـتی و مسـلمان شـدن بزرگـان
قریش از جمله ابوسفیان، کینهتوزي قریش و به خصوص بنیامیه نسبت به پیامبر صلی االله علیه و آله و علی علیـه السـلام از
بین نرفت و آنان گر چه به ظاهر اسلام را پذیرفته بودند، اما همواره مترصد تصفیه حساب با رسول خدا صلی االله علیـه و آلـه
و خاندان او بودند. حادثه رحلت رسول خدا صلی االله علیه و آله نیز نشان داد که قریش مهمترین نقش را در تحـولات جامعـه
اسلامی ایفا کرده و نه تنها اهل بیت پیامبر صلی االله علیه و آله، که انصار مدینه را نیز از بسیاري از حقوقشان محـروم نمـود .
در این شرایط رهبري علی علیه السلام که ادامه دهنده راه پیامبر صلی االله علیه و آله بود، براي قریش امري ناگوار به شـمار
میآمد و پیامبر صلی االله علیه و آله نگران مخالفت علنی آنان و به طور کلی کارشکنی منافقان در معرفی علـی علیـه السـلام
به عنوان جانشین خود بود.
ج- علی علیه السلام در همان زمانِ پیامبر صلی االله علیه و آله به عنـوان شخصـیتی مـؤمن و سـازش ناپـذیر ظـاهر گردیـد .
رسول خدا صلی االله علیه و آله درباره او دعا فرمود که:
اللهم ادر الحقّ معه حیث دار (سنن ترمذي، ج 5 ،ص 522 .(
»خدایا حق را همواره با او قرار بده.«
با توجه به این مطلب، علی علیه السلام تجسم ایمان و محور حـق و حقیقـت بـود و در راه رضـاي خـدا و کسـب خشـنودي
پیامبر صلی االله علیه و آله از هیچ کوششی دریغ نمیکرد. روشن است که چنـین شخصـیتی بـراي بسـیاري از بیمـار دلان و
نفاق پیشگان قابل تحمل نبود. بهتدریج وجود مبارك علی علیه السلام به عنـوان میـزان و معیـاري جهـت تمـایز مؤمنـان از
منافقان درآمد. چنانکه ابوسعید خُدري مـی گویـد : «مـا جماعـت انصـار، منافقـان را از میـزان بغضـی کـه بـه علـی داشـتند
میشناختیم(همان، ص 593 .(
با توجه به چنین شخصیتی از علی علیه السلام، پیامبر صلی االله علیه و آله مـی دانسـت کـه معرفـی آن حضـرت بـه عنـوان
جانشین خود خالی از دشواري نخواهد بود. بهویژه آنکه برخی از بیماردلان این تصور را به اذهان سرایت میدادند کـه پیـامبر
صلی االله علیه و آله با ملاحظات خویشاوندي از پسر عمو و داماد خود جانبداري کرده است(التفسیر الکاشف، ج 3 ،ص 97 .(
ضمناً از سخنان برخی از مخالفان و رقیبان علی علیه السلام بر میآید که آنان جوانی علی علیه السلام را بهانهاي بـراي دور
کردن آن حضرت از صحنه امامت عنوان کردند (بنگرید به: الغدیر، ج 2 ،صص 370 و 371 ،به نقل از شرح ابنابیالحدید ).
ناگفته نماند که رسول خدا صلی االله علیه و آله به جهت تحکیم ارزشهاي اسلامی و از بین بردن فرهنگی کـه زاییـده نظـام
جاهلیت بود، عملًا جوانان لایق را به مناصب حساس میگمارد که البته در بسیاري از مواقع نسبت به انتصابات رسـول گرامـی
صلی االله علیه و آله واکنشهاي مخالف به عمل میآمد. به عنوان مثال رسول خدا صلی االله علیه و آلـه در آخـرین روزهـاي
حیات خود به مسلمانان دستور داد تا در رکاب اسامۀبن زید بسیج شوند و به سمت تبـوك حرکـت کننـد، امـا عـده زیـادي از
مردم از این دستور تخلف کردند با این بهانه که پیامبر صلی االله علیه و آله جوانی کم سـن و سـال را بـر قاطبـه مهـاجرین و
انصار امارت داده است.
اما رسول خدا صلی االله علیه و آله متخلفان را مورد لعنت قرار داد و با همان حال بیماري بـه مسـجد آمـده و پـس از حمـد و
ثناي خدا چنین فرمود:
هان اي مردم! من از تأخیر حرکت سپاه ناراحتم. گویا فرماندهی اسامه بر گروهـی از شـما گـران آمـده و زبـان بـه انتقـاد
گشودهاید، ولی اعتراض و سرپیچی شما تازگی ندارد. شما قبلًا از فرماندهی پدر او «زید» هم انتقاد میکردید. به خـدا سـوگند
هم پدر او شایسته این منصب بود و هم فرزندش براي این مقام لایق و شایسته است(السـیرة النبویـۀ، ج 4 ،ص 300 ،تـاریخ
الیعقوبی، ج 2 ،ص 113 و سیرة المصطفی، ص 705 -710 با عنوان: جیش اسامه ).
در جریان جنگ تبوك نیز رسول خدا صلی االله علیه و آله علی علیه السـلام را بـه جـاي خـود در مدینـه قـرار داد و خـود بـا
سپاهیان عازم تبوك گردید. منافقان که حضور علی علیه السلام را در شهر مانع اجراي نقشههاي خود میدانسـتند، زبـان بـه
انتقاد گشودند و شایع نمودند که رسول خدا صلی االله علیه و آله علی علیه السلام را در ردیف زنان و کودکان قـرار داده و بـه
این جهت از همراه ساختن آن حضرت با خود صرف نظر کرده است. هنگامی که علی علیه السلام گزارش این شایعهپراکنـی
را به گوش رسولخدا صلی االله علیه و آله رساند، آن حضرت ضمن دلداري علی علیه السلام او را مجدداً به مدینـه بازگردانـد
و خطاب به او فرمود:
انت منّی بمنزلۀ هارون من موسی الّا انّه لا نبی بعدي (صحیح مسلم، ج 4 ،ص 1871 ،السیرة النبویۀ، ج 4 ،ص 163 ،تاریخ
الطبري، ج 3 ،ص 104 ،ارشاد مفید، ج 1 ،ص 206 (
یعنی: ((تو نسبت به من همانند هارون نسبت به حضرت موسی علیه السلام هستی؛ با ایـن تفـاوت کـه پیـامبري بعـد از مـن
نخواهد بود.))
طبیعی است که وقتی در حیات رسول خدا صلی االله علیه و آله چنین مواضعی نسبت به انتصابهاي پیامبر صـلی االله علیـه و
آله و به خصوص جانشینی علی علیه السلام وجود داشته باشد، میزان مخالفـت هـا در تع یـین علـی علیـه السـلام بـه عنـوان
جانشین دائمی رسول خدا صلی االله علیه و آله بیشتر خواهد بود. و این همان حقیقتی است کـه موجـب نگرانـی رسـول خـدا
صلی االله علیه و آله بود و آن حضرت را در ابلاغ پیام الهی به صورت علنی دچار تردید میساخت تا آنکه خداونـد بـا وعـده :
«واللَّه یعصمک من النَّاسِ»، به آن حضرت تکلیف نمود که در اداي رسالت الهی خـود تعلّـل نکنـد کـه در غیـر ایـن صـورت
رسالت او ناقص خواهد بود.
4-5 - در حدیث غدیر «مولا» به چه معنی است؟
یکی از مسائلی که از دیر باز بین شیعه و سنّی مطرح بوده است، بحث در مفهوم «مولا» است. به عقیده شیعه کلمه مـولا در
عبارت: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» معنایی جز اولی به تصرّف و رهبر ندارد؛ در حالیکـه مفسـران اهـل سـنت کلمـه
«مولا» را به معناي ناصر و یاور دانستهاند.
صاحب تفسیر المنار در این زمینه مینویسد: «به عقیده اهل سنت حدیث غدیرخم بر ولایت سلطه کـه عبـارت از امامـت یـا
خلافت است، دلالتی ندارد. زیرا این لفظ به این معنا در قرآن وارد نشده است. بلکـه مـراد از ولایـت در ایـن حـدیث ولایـت
نصرت و مودت است که خداوند با تعبیر: بعضُهم أَولیاء بعضٍ (المائده: آیه 51 ( آن را درباره مؤمنـان و کـافران بـه کـار بـرده
است. بنابراین معنی حدیث چنین خواهد بود که: هر کس من دوست و ناصر او باشم، علی علیه السـلام هـم دوسـت و ناصـر
اوست. یا: هر کس که مرا دوست دارد و یاري میرساند، علی علیه السلام را هم دوست بدارد و یاري کنـد (تفسـیر المنـار، ج
6 ،ص 465 .( در نقد این نظریه باید گفت: کلمه مولا در زبان عرب به معانی گونـاگونی اسـتعمال شـده اسـت کـه از جملـه
میتوان به معانی دوست، یاور، سید، مالک، صاحب پیمان و سرپرست و اولی به تصـرف اشـاره کـرد . و در مـواردي کـه یـک
کلمه در معانی مختلفی استعمال میشود، مطابق عرف حاکم در ادبیات، قرائن داخلی و خارجی کلام و سـخن، تعیـین کننـده
معناي واقعی آن کلمه خواهد بود. و با توجه به قرائنی که در حدیث غدیر وجود دارد، کلمه مولا بـه معنـایی جـز سرپرسـت و
رهبر نباید تفسیر شود. تعداد این قرائن بسیار زیاد است و مرحـوم علامـه امینـی در کتـاب الغـدیر تـا بیسـت قرینـه از قـرائن
مختلف را بر شمرده است (الغدیر، ج 2 ،صص 339 -364 تحت عنوان: قرائن معینۀ ) . در اینجـا بـه مهـم تـرین ایـن قـرائن
اشاره میگردد:
الف- برخلاف نظر صاحب المنار نه تنها کلمه مولا از نظر لغوي به معناي اولی استعمال شده، بلکه در قـرآن کـریم نیـز ایـن
کلمــه در معنــاي «اولــی» بــه کــار رفتــه اســت . شــاهد ایــن مطلــب آیــه 15 از ســوره حدیــد اســت کــه مــی فرمایــد:
فَالْیوم لَایؤْخَذُ منْکُم فدیۀٌ ولَا منَ الَّذینَ کَفَرُوا مأْواکُم النَّار هی مولَاکُم وبِئْس الْمصیرُ
امروز از شما (منافقان) و نه از کافران، فدیهاي پذیرفته نمیشود. جایگاه شما آتش اسـت و آتـش اولـی و سـزاوارتر اسـت بـه
شما. و چه بد سرانجامی است.
چنانکه ملاحظه میشود لفظ مولا در این آیه نمیتواند به معناي دوست و یاور باشد بلکه به معنـی اولـی و سـزاوارتر اسـت .
زمخشري در تفسیر آیه به عنوان نخستین احتمال در معناي «هی مولاکم» نوشـته اسـت : «هـی أولـی بکـم » و سـپس بـه
شعري از لبید در این خصوص استشهاد کرده است (الکشاف، ج 4 ،ص 476 . ( و طبرسـی نیـز «هـی مـولاکم » را بـه ایـن
صورت تفسیر کرده است که: «هی اولی بکم لما اسلفتم من الـذنوب (مجمـع البیـان، ج 9 ،ص 355 ( یعنـی آتـش بـه شـما
سزاوارتر است به جهت گناهانی که مرتکب شدید و شمار دیگري از مفسران که علّامه امینی در الغدیر به بیـان نظـر آنهـا در
معناي مولا به معناي اولی در آیه مذکور پرداخته است (بنگریدبه: الغـدیر، ج 2 ،ص 297 -301 بـا عنـوان مفعـل بـه معنـاي
افعل ) .
ب- چنانکه در بحث فلسفه واقعه غدیر گذشت، مسأله دوستی علی علیه السلام با مؤمنان و بالعکس مودت مؤمنان بـا علـی
علیه السلام، مطلبی نبود که نیاز به تأکید و بیان داشته باشد.
قرآن کریم میفرماید:
والْمؤْمنُونَ والْمؤْمنَات بعضُهم أَولیاء بعضٍ (التوبه: آیه 71 (
مردان و زنان با ایمان برخی نسبت به دیگري ولی و یاور یکدیگرند.
و بالاتر از آن تصریح میکند که:
إِنَّما الْمؤْمنُونَ إِخْوةٌ ... ؛ (الحجرات: آیه 10 (
مؤمنان در حکم برادران یکدیگرند.
با توجه به این حقایق، چه معنا دارد که رسول خدا صلی االله علیه و آلـه کـاروان عظـیم همراهـان خـود را در بیابـانی گـرم و
سوزان نگه دارد و تنها پیام دوستی با علی علیه السلام را ابلاغ فرماید؟!
ج- رسول گرامی اسلام صلی االله علیه و آله قبل از معرفی علی علیه السلام به عنوان مولاي مؤمنـان، ابتـدا مـردم را مـورد
خطاب قرار داد که:
الست اولی بکم من انفسکم؟
آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر نیستم؟
و بعد از آنکه مردم اقرار کردند که پیامبر صلی االله علیه و آله از آنان به خودشان سزاوارتر است حضرت فرمود:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه .
به گفته علامه امینی اکثر قریب به اتفاق دانشمندانی که حدیث غدیر را روایت کردهاند، حدیث را با همین مقدمه- یعنی:
الست اولی بکم من انفسکم- ذکر کردهاند (الغدیر، ج 2 ،ص 340 ،با نقل از 64 نفر از بزرگان اهل سنت ).
با توجه به این جمله رسول خدا صلی االله علیه و آله «مولا» معنایی جز اولی به تصرف نخواهد داشـت .زیـرا سـخن رسـول
خدا صلی االله علیه و آله ناظر به اختیاراتی است که مطابق آیـه : «... النَّبِـی أَولَـی بِـالْمؤْمنینَ مـنْ أَنْفُسـهِم«... ؛ (احـزاب، 6(
خداوند براي رسول خود معین کرده است. بدون شک توجه به فراز: «ألست أولی بکم من أنفسکم» که از قسمتهاي قطعـی
خطبه غدیر به شمار میرود، مهمترین قرینه در شناخت معناي «مولا» به اولی به تصـرّف یـا سرپرسـت اسـت . ایـن مطلبـی
است که دانشمندان شیعه همانند شیخ صدوق در معانی الاخبار به آن توجه ویژه دادهاند(معانی الاخبـار، ص 65 ،معنـی قـول
النبی صلی االله علیه و آله: «من کنت مولاه فعلی مولاه).
علّامه امینی در یک استدلال مینویسد: «اگر رسول خدا صلی االله علیه و آله در سخن خود براي مولا غیر از معنـایی کـه
در مقدمه کلام خود یعنی: «ألست أولی بکم من أنفسکم» وجود دارد، معناي دیگري اراده فرموده بـود، در ایـن صـورت بایـد
گفت که رشته ارتباط بین قسمتهاي مختلف کلام آن حضرت گسیخته شـده و سـخن پیـامبر صـلی االله علیـه و آلـه فاقـد
بلاغت گردد. در حالیکه آن حضرت افصح بلغاء و نیز بلیغترین کسی است که به زبان عربـی دهـن گشـوده اسـت، لـذا جـز
اذعان و اعتراف به ارتباط اجزاء کلام آن حضرت با متّحد دانستن معنی کلمه (مولا) در مقدمه و ذيالمقدمه، راهـی نیسـت و
حق هم در هر کلامی که از وحی الهی سرچشمه گرفته جز آن نیست (الغدیر، ج 2 ،ص 341. (
د- تبریکهایی که مردم در این واقعه تاریخی به علی علیه السلام گفتنـد، مخصوصـاً تبریـک هـاي عمـر و ابـوبکر، نشـان
میدهد که مسأله غدیر چیزي جز مسأله نصب علی علیه السلام به خلافت نبوده است. زیـرا اعـلام دوسـتی بـا علـی علیـه
السلام مطلبی نیست که در خور تبریک عمومی مسلمانان باشد. به طوري که از روایات تاریخی بر میآیـد، عمـر علـی علیـه
السلام را ملاقات کرد و به او گفت:
هنیئاً یابن ابی طالب! اصبحت مولاي و مولی کل مؤمن و مؤمنۀ(تفسیر مفاتیح الغیب، ج 12 ،ص 50 .(
گوارا باد بر تو اي فرزند ابوطالب! تو مولاي من و مولاي هر مرد و زن باایمان گشتی.
و نظیر این جمله از ابوبکر هم نقل شده است.
شیخ مفید آورده است که، پیامبر صلی االله علیه و آله پس از معرفی علی علیه السلام به جانشینی خود، بـه اقامـه نمـاز ظهـر
پرداخت و سپس در خیمه و چادر خود نشست و به علی علیه السلام دستور فرمود: در چادري برابر چادر او بنشیند. سـپس بـه
مسلمانان دستور فرمود دسته دسته نزد او بروند و به منصب جدید، او را مژده دهند و به عنـوان امـارت و فرمـانروایی مؤمنـان
بر او سلام گویند. پس مردمان این کار را کردند. سپس به همسران خود و زنان دیگر مسلمانان کـه همـراه او بودنـد دسـتور
فرمود پیش او بروند و به امارت مؤمنین بر او سلام کنند و آنان نیز چنین کردند. از جمله کسانی که در بشـارت سـخن را بـه
درازا کشاند و بیش از دیگران اظهار شادمانی کرد عمر بن خطاب بود که گفت: به به اي علی! امروز دیگر تو فرمـانرواي مـن
و فرمانرواي هر مرد مؤمن و زن مؤمنهاي شدي .(ارشاد مفید، ج 1 ،ص 238(
ه- اشعاري که در این باره سروده شده است گواه دیگري است که نشان میدهد سرایندگان این اشعار از کلمه مولا دریـافتی
غیر از امامت و رهبري نداشتهاند. مثلًا در اشعار حسانبن ثابت آمده است که:
فقال له قم یا علی فانّنیرضـیتک مـن بعـدي إمامـاً و هادیـاً (اعـلام الـوري، ج 1 ،ص 263 ،ارشـاد مفیـد، ج 1 ،ص 240.(
یعنی: پیامبر صلی االله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: برخیز، زیرا من تو را بعد از خودم امام و هادي انتخـاب کـرده ام.
علاوه بر اشعار، روایاتی نیز از برخی از صحابه نقل شده است که بر این مطلب تأکید میکنـد کـه بعـد از نـزول آیـه تبلیـغ و
واقعه غدیرخم، علی علیه السلام به عنوان مولا و رهبر مؤمنان شناخته گردید.
سیوطی از ابنمسعود روایت میکند که او گفته است:
ما در زمان پیامبر صلی االله علیه و آله آیه تبلیغ را به این صورت میخواندیم: «یا أَیهـا الرَّسـولُ بلِّـغْ مـا أُنـزِلَ إِلَیـک -«... انّ
علیاً مولی المؤمنین- «وإِنْ لَم تَفْعلْ فَما بلَّغْت رِسالَتَه)سیوطی، ج 2 ،ص 298 و نیـز تفسـیر فـتح القـدیر شـوکانی، ج 1 ،ص
60 ( که البته مقصود ابنمسعود از «انّ علیاً مولی المؤمنین» توضیح «ما أُنْزِلَ إِلَیک» میباشد نه آنکه قسمتی از آیه حـذف
شده باشد(الدرالمنثور، ج 2 ،ص 298 و نیز بنگرید به: القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج 2 ،ص 191.(
و- پس از جریان غدیرخم آیه «الْیوم أَکْملْت لَکُم دینَکُم .«... نازل گردید و این مطلب خـود قرینـه دیگـري اسـت کـه لفـظ
مولی در حدیث غدیر معنایی جز رهبري و سرپرستی ندارد.
بــه توضــیح دیگــر در برخـی از روایــات از «ولایــت» بــه عنــوان فریضــهاي در کنــار دیگــر فــرائض مهــم الهــی ماننــد :
نماز، زکات، حج و روزه یاد شده و بلکه افضل از آنها به شـمار آمـده اسـت . ماننـد ایـن حـدیث امـام بـاقر علیـه السـلام کـه
میفرماید: «بنی الاسلام علی خمس: علی الصلاة والزکاة والصوم والحج والولایۀ ولم یناد بشیء کما نودي بالولایـۀ (الکـافی،
ج 2 ،ص 18 . ( امام باقر علیه السلام در حدیث دیگر «ولایت» را آخرین فریضه نازله اعلام میکند کـه بـا نـزول آن دیـن
خداوند کامل گشت(الکافی، ج 1 ،ص 289 ( در صورتی که مولا به معناي دوسـت و ولایـت بـه معنـی دوسـتی باشـد ایـن
موضوع در آیات مختلفی- قبل از آیه تبلیغ- وارد شده و تأکید بر آن ارتباطی با کمال دین ندارد. و به عکـس کمـال دیـن در
گرو مشخص شدن وضعیت رهبري جامعه پس از رحلت پیامبر خاتم صلی االله علیـه و آلـه اسـت کـه در واقعـه غـدیر انجـام
پذیرفت و اعلام دوستی با علی علیه السلام با تمام ارزشی که دارد، ارتباطی با کامل شدن دین خدا از هر جهت ندارد. از ایـن
رو پیامبر اسلام صلی االله علیه و آله در پی نزول آیه اکمال دین فرمود:
»اللَّهاکبر! اللَّهاکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمۀ و رضا الرّب برسالتی و الولایۀ لعلی من بعدي(اعلام الوري، ج 1 ،ص
263؛ تفسیر مجمع البیان، ج 3 ،ص 264 ( و در این جمله ولایت علی علیه السلام در طول رسالت پیامبر اسلام صلی االله
علیه و آله طرح شده که خود تأکیدي دیگر بر مفهوم رهبري براي واژه ولایت است.
منابع و مآخذ
1 -قرآن کریم
2 -الارشاد فی معرفۀ حجج اللَّه علی العباد، محمد بن محمد معروف به شیخ مفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، دفتر
نشر فرهنگ اسلامی، 1380 ه ش.
3 -اعلام الوري باعلام الهدي، فضل بن حسن طبرسی، تحقیق و نشر موسسه آل البیت، 1417 ه. ق.
4 -الاتقان فی علوم القرآن، جلالالدین سیوطی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، منشورات رضی، بیدار، عزیزي، 1363
ه. ش.
5 -اسد الغابۀ فی معرفۀ الصحابۀ، عزالدین بن الاثیر، بیروت، دارالفکر، 1409 ه. ق.
6 -انوار التنزیل و اسرار التأویل، عبداللَّه بن عمر ... بیضاوي، بیروت، دارالکتب العلمیۀ، 1408 ه. ق.
7 -البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، قم، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1370 ه. ق
8 -البرهان فی علوم القرآن، محمد بن عبداللَّه زرکشی،بیروت، دارالمعرفۀ، 1391 ه. ق.
9 -بررسی شخصیت اهل بیت علیهم السلام در قرآن به روش قرآن به قرآن، ولی اللَّه نقی پور، مرکز آموزش مدیریت
دولتی، 1377 ه. ش.
10 -بحار الانوار الجامعۀ لدرر أخبار الائمۀ الاطهار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دارالوفاء، 1403 ه. ق.
11 -البحرالمحیط فی التفسیر، محمد بن یوسف معروف به ابوحیان توحیدي، بیروت، دارالفکر، 1412 ه. ق.
12 -البیان الجلی فی افضلیۀ مولی امیرالمؤمنین، ابن رویش، تحقیق سید مهدي رجایی، بیروت دارالثقلین، 1415 ه. ق.
13 -پیام قرآن، آیۀ اللَّه مکارم شیرازي و همکاران، قم، انتشارات نسل جوان، 1374 ه. ش.
14 -پژوهشی در نظم قرآن، عبدالهادي فقهی زاده، نشرجهاد دانشگاهی، 1374 ه. ش.
15 -تاریخ قرآن، محمودرامیار، انتشارات امیرکبیر، 1362 ه. ش.
16 -تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، قم، مؤسسه دارالکتاب، 1367 ه. ش.
17 -تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، بیروت، موسسۀ الاعلمی للمطبوعات، 1411 ه. ق.
18 -تفسیر المراغی، احمدمصطفی مراغی، بیروت، دارالفکر، بی تا.
19 -تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مشهد، بنیاد پژوهشهاي اسلامی،
20 -التبیان الجامع لعلوم القرآن، محمدبن حسن طوسی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.
21 -تفسیر القرآن الحکیم مشهور به تفسیر المنار، شیخ محمد عبده و سید محمدرشید رضا، بیروت، دارالفکر، بی تا.
22 -التفسیر الکاشف، محمد جواد مغنیه، بیروت، دارالعلم للملایین، ط 3 ،1980 م.
23 -تفسیر کاشف، سید محمد باقر حجتی و عبدالکریم بی آزار شیرازي، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366 ه. ش.
24 -تفسیر القرآن العظیم، اسماعیل بن کثیر دمشقی، بیروت، دارالمعرفۀ، 1409 ه. ق.
25 -تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، بیروت، دارصادر، بی تا.
26 -تاریخ الطبري، محمد بن جریرالطبري، بیروت، دار التراث العربی، 1378 ه. ق.
27 -تفصیل وسائل الشیعۀ الی تحصیل مسائل الشریعۀ، محمد بن الحسن (الحرالعاملی) تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1367
ه. ش.
28 -تهذیب التهذیب، احمد بن علی ... عسقلانی، بیروت، دارالفکر، 1404 ه. ق.
29 -الجامع لاحکام القرآن، محمد بن احمد انصاري، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405.
30 -جوامع الجامع، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، دارالاضواء، 1412 ه. ق.
31 -الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، عبدالرحمن ثعالبی، بیروت، المکتبۀ العصریه، 1417 ه. ق.
32 -خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب معروف به خصائص نسایی، احمد بن شعیب نسایی، تحقیق سید جعفر
حسینی، قم، دارالثقلین، 1419 ه. ق.
33 -الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، جلال الدین سیوطی، منشورات مکتبۀ آیتاللَّه مرعشی نجفی، 1404 ه. ق.
34 -روح المعانی فی تفسیر القرآن و السبع المثانی، محمود آلوسی بغدادي، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1405 ه. ق.
35 -السیرة النبویۀ معروف به سیره ابن هشام، محمد بن هشام، بیروت، دارالقلم، بی تا.
36 -سنن ترمذي (الجامع الصحیح)، محمدبن عیسی ترمذي، بیروت، دارالکتب العلمیۀ، بی تا.
37 -سنن دارمی، عبداللَّه بن عبدالرحمن، نشر استانبول، 1401 ه. ق.
38 -سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، بیروت، دارالکتب العلمیۀ، بی تا.
39 -سنن النبی، به اهتمام کاظم مدیر شانهچی، انتشارات بنیاد پژوهشهاي اسلامی، بی تا.
40 -سیرة المصطفی، هاشم معروف حسنی، قم، منشورات رضی، 1413 ه. ق.
41 -شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی ...، عبیداللَّه بن عبداللَّه معروف به حاکم حسکانی، تحقیق محمد باقر محمودي،
بیروت، موسسۀ الاعلمی للمطبوعات، 1393 ه. ق.
42 -صحیح بخاري، محمدبن اسماعیل بخاري، بیروت، دارالقلم، 1407 ه. ق.
43 -صحیح مسلم، مسلم بن حجاج، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1376 ه. ق.
44 -الصافی فی تفسیر القرآن، محمدبن مرتضی (فیض کاشانی)، دارالکتب الاسلامیۀ، 1377 ه. ش.
45 -الغدیر فی الکتاب و السنۀ والادب، عبدالحسین امینی، ترجمه محمد تقی واحدي، کتابخانه بزرگ اسلامی، بیتا.
46 -غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدین نیشابوري، بیروت، دارالکتب العلمیۀ، 1416 ه. ق.
47 -فتح القدیر الجامع بین فنّی الدرایۀ و الروایۀ، محمد علی شوکانی، بیروت، دارالمعرفۀ، بی تا.
48 -فرازهایی از تاریخ اسلام، جعفر سبحانی، نشر مشعر، 1375 ه. ش.
49 -القرآن الکریم و روایات المدرستین، سید مرتضی عسکري، تهران، المجمع العلمی الاسلامی، 1415 ه. ق.
50 -الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق علی اکبر غفاري، تهران، دارالکتب الاسلامیۀ، 1363 ه. ش.
51 -الکشاف عن غوامض التنزیل و ... جاراللَّه محمود زمخشري، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ه. ق.
52 -لباب التأویل فی معانی التنزیل معروف به تفسیر خازن، علاء الدین علی بن محمد مشهور به خازن، بیروت، دارالکتب
العلمیۀ، 1415 ه. ق.
53 -مجمع البیان لعلوم القرآن، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، دارالمعرفۀ، 1408 ه. ق.
ص: 84
54 -المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، بیروت، موسسۀ الاعلمی للمطبوعات، 1393 ه. ق.
55 -معانی القرآن، محمدباقر بهبودي، چاپخانه اسلامیه، ط 2 ،1372 ه. ش.
56 -مفاتیح الغیب، محمد بن عمر معروف به فخر رازي، قم، مکتبۀ الاعلام الاسلامی، 1413 ه. ق.
57 -مدارك التنزیل و حقایق التأویل معروف به تفسیر نسفی، عبداللَّه بن احمد نسفی، بیروت، دارالنفائس، 1416 ه. ق.
58 -معالم التنزیل معروف به تفسیر بغوي، حسین بن مسعود مشهور به فرّاء بغوي، بیروت، دارالمعرفۀ، 1415 ه. ق.
59 -من لایحضره الفقیه، ابوجعفر محمد بن علی معروف به شیخ صدوق، بیروت، دارالاضواء، 1405 ه. ق.
60 -معانی الاخبار، ابوجعفر محمد بن علی، بیروت، دارالمعرفۀ، 1399 ه. ق.
61 -مسند احمد بن حنبل، احمد بن حنبل، اردن، بیت الافکار الدولیۀ، 2005 م.
62 -المستدرك علی الصحیحین، محمد بن عبداللَّه معروف به حاکم نیشابوري، بیروت، دارالفکر، 1422 ه. ق.
63 -المعجم الاوسط، سلیمان بن احمد طبرانی، ریاض، مکتبۀ المعارف، 1405 ه. ق.
64 -نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه، به تصحیح و تعلیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، مطبعۀ الحکمۀ 1382 ه. ق .
کتاب غدیر در پرتو ولایت فایل pdf
https://masjedanabi.ir/?p=558
Sunday, 3 November , 2024